به طور کلی نظم و انضباط روابط بین الملل بر اساس عقاید بین دو یا چند کشور بر اساس مفاهیمی مانند منافع ملی تعریف شده ، مانده های ژئوپلیتیکی و رقابت قدرت متمرکز است. با این حال ، چشم انداز دیگری – که اغلب مورد غفلت واقع شده اما هنوز در این رشته قرار دارد – توجه به رابطه بین رفتار سیاست خارجی یک کشور و پویایی داخلی آن است. این دیدگاه به ویژه برای درک اینکه چرا ایران تصمیم به نشستن در جدول مذاکره با ایالات متحده گرفت و چرا این امر علی رغم نگرش سلطه بر رئیس جمهور دونالد ترامپ ، تا حدودی موضع سفت و سخت خود را نرم کرد ، حتی اگر رهبر عالی خامنه ای مذاکرات با ایالات متحده را به تازگی در ماه فوریه ممنوع اعلام کرده است.
به خصوص در عصری که سیاست جهانی تا حد زیادی جایگزین روابط بین المللی سنتی شده است-عصری که در آن نه تنها بازیگران سطح دولتی بلکه نیروهای اقتصادی جهانی ، بازیگران سیاسی داخلی ، افکار عمومی و بسیاری از بازیگران دیگر نتایج را شکل می دهند ، که اغلب از طریق کدهای فرهنگی و زمینه های متنوع فعالیت می کنند-رابطه بین پویایی سیاسی داخلی و خارجی یک کشور بسیار مهم است. درک این رابطه برای درک اینکه چرا طرف ایالات متحده از مذاکرات به عنوان “مستقیم” یاد می کند ، مهم است در حالی که ایران به طور مداوم آنها را “غیرمستقیم” توصیف می کند.
از سال 1979 ، فرهنگ سیاسی ایران حول مفهوم “مقاومت در برابر استکبار ایالات متحده” شکل گرفته است. وضعیت و سنت دیپلماتیک آن ریشه در تلاش دارد که نه به عنوان یک بازیگر حاشیه ای یا کنار هم در سیستم بین المللی بلکه به عنوان یک بازیگر مساوی و با عزت شناخته شود. بنابراین ، نشستن در میز مذاکره مستقیم با ایالات متحده – به ویژه پس از یک طرفه ترامپ عقب نشینی از JCPOA در سال 2018 – حرکتی بود که ایران نه می توانست برای مخاطبان داخلی خود توضیح دهد و نه با هویت خود آشتی می کند. در صورت مواجهه با وارونگی دیگری در ایالات متحده مشابه سال 2018 ، ایران ممکن است تجملات بهبودی از ناهماهنگی شناختی حاصل را نداشته باشد.
با گفتن این موضوع ، ایران ، چه مستقیم و چه غیرمستقیم ، با ایالات متحده مذاکره کرده است. به طور طبیعی ، ردیابی پویایی داخلی که ایران را به سمت جدول مذاکره سوق داده است ، مهم است. انجام این کار به ما کمک می کند تا درک کنیم که چگونه فوری ایران به یک معامله نیاز دارد و تا چه اندازه ممکن است مایل به نشان دادن انعطاف پذیری در این فرآیند باشد. نیاز ایران به توافق نامه به طور گسترده از مشکلات در سه حوزه به هم پیوسته ناشی می شود: اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی. این حوزه ها از یکدیگر جدا نشده اند. در عوض ، آنها یکدیگر را تقویت و تحت تأثیر قرار می دهند. بگذارید اکنون نگاهی دقیق تر به چالش های هر یک از این مناطق بیندازیم.
مشکلات اقتصادی
یک واقعیت گسترده پذیرفته شده این است که دلیل اصلی رکود اقتصادی دیرینه ایران ، تحریم هایی است که توسط ایالات متحده و تحت فشار ایالات متحده توسط سایر کشورها نیز اعمال می شود. با توجه به این تحریم ها ، ایران قادر به فروش نفت خود نیست و به همین دلیل از میلیارد ها دلار درآمد محروم می شود. این نمی تواند امکانات خود را در بخش های انرژی ، حمل و نقل و تولید مدرن کند. علی رغم اینکه یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان از نظر ذخایر نفت و گاز طبیعی است ، ایران با کمبود انرژی روبرو است. این وضعیت به طور فزاینده ای زندگی روزمره شهروندان عادی را بدتر می کند. ارز ملی همچنان ارزش خود را از دست می دهد. مردم تلاش می کنند تا اهداف خود را برآورده سازند و در دسترسی به نیازهای اساسی با مشکل روبرو شوند ، این نشانگر این است که ذخایر نارضایتی سیاسی کشور به طور پیوسته پر می شود. برای غلبه بر مشکلات اقتصادی خود ، ایران باید تحریم ها را برداشته شود. ایران که در اقتصاد جهانی ادغام شده است ، در تجارت بین المللی شرکت می کند ، سرمایه گذاری از سراسر جهان را به خود جلب می کند و هم می تواند از ذخایر نفت و گاز خود برای نیازهای انرژی داخلی استفاده کند و آنها را به خارج از کشور بفروشد ، می تواند استاندارد زندگی شهروندان خود را بهبود بخشد و نارضایتی های ناشی از مشکلات اقتصادی را کاهش دهد. در غیر این صورت ، به نظر می رسد که ضعف اقتصادی به آسیب پذیری سیاسی و نظامی تبدیل شود.
مسائل سیاسی داخلی
طی یک دهه گذشته ، ایران آشفتگی سیاسی قابل توجهی را تجربه کرده است. مجموعه ای از اعتراضات داخلی (مانند مواردی که ناشی از افزایش قیمت سوخت یا پرونده Mahsa Amini) ، بحران های سیاست خارجی (از جمله رویارویی مستقیم با اسرائیل) ، و مشکلات در سیاست های منطقه ای (مانند تضعیف حزب الله و سقوط قدرت اسد بشار در سوریه) از نظر توسعه اصلی است. واژگان داخلی این بحران ها خطوط گسل سیاسی را بر اساس قومیت ، فرقه و جنسیت فعال کرده و سؤالات اساسی در مورد مشروعیت سیستم سیاسی ایجاد کرده است.
اگرچه دولت ایران توانسته است تا حدودی این بحران ها را آب و هوا کند ، اما سرمایه سیاسی و امنیتی که برای انجام این کار هزینه کرده است ، به تدریج رضایت عمومی را کاهش داده است. انتخاب چهره اصلاح طلب مسعود پشکیان به ریاست جمهوری نشان دهنده یکی از راهکارهای دولت برای غلبه بر این چالش ها و سهولت در تنش در روابط دولت جامعه است. به پشکیان فضای سیاسی و درجه ای از اعتبار سیاسی اعطا شد. وی ابتکارات مختلفی را برای رفع نارضایتی ریشه در مسائل جنسیتی و شکایات مبتنی بر هویت از سنی ، کرد ، بلوچ ، اعراب و ترکها اجرا کرده است. در حالی که این تلاش ها تا حدودی تنش های سیاسی داخلی را کاهش داده است ، بعید است که آنها ثبات بلند مدت را به دست آورند ، مگر اینکه تحریم های ایالات متحده برداشته شود و پویایی درگیری های منطقه ای-به ویژه تهدید مداوم ناشی از اسرائیل-تحت کنترل قرار می گیرد.
به همین دلیل ، توافق نامه جدیدی شبیه به توافق هسته ای 2015 ضروری است. چنین معامله ای نه تنها می تواند از تحریم ها رهایی یابد بلکه به طور بالقوه پویایی درگیری های منطقه ای را خنثی می کند و یک ضمانت امنیتی تحت حمایت ایالات متحده را قادر به مهار تجاوز اسرائیل می کند.
مشکلات اجتماعی
مردم ایران از انزوا چندین دهه خسته شده اند که کشورشان تحمل کرده است. این انزوا نه تنها ارتباط ایرانیان با جهان خارج را محدود می کند بلکه به عنوان عامل اصلی نارضایتی اقتصادی و سیاسی نیز خدمت می کند. در عصری که توسط انقلاب ارتباطی تعریف شده است ، جایی که شیوه زندگی جایگزین از طریق رسانه های اجتماعی با آن روبرو می شود ، چنین انزوا باعث ناآرامی های اجتماعی می شود. علاوه بر این ، این روایت بنیانگذار سیستم سیاسی را زیر سوال می برد.
در سال 2025 ، حفظ فرهنگ سیاسی سال 1979 به طور فزاینده ای دشوار خواهد بود. یک فرهنگ سیاسی جدید باید با نیازها و واقعیت های زمان ارتباط برقرار کند. اگر این انتقال سیاسی و فرهنگی به صورت کنترل شده اداره شود ، بدون اینکه به پیوند ظریف بین دولت و جامعه آسیب برساند ، تصمیم گیرندگان ایران باید شروع به باز کردن درهای توافق کنند که مجدداً ایران را به سیستم جهانی بازگرداند.
البته مذاکرات یک فرآیند چند جانبه و چند فعال است. همتایان ، به ویژه ایالات متحده ، انگیزه های متمایز خود را نیز دارند و پویایی مذاکره شامل چالش ها و موانع بی شماری است. با این حال ، تحولات تاکنون نشان می دهد که هر دو طرف مایل به دستیابی به توافق هستند. این تمایل متقابل بدون شک عامل اصلی است که شانس موفقیت مذاکرات را افزایش می دهد.