همان تابستانی که آفتاب در فلز شمشیر بود ، و من در آبادان به دنبال داستان بودم، با علی حاتمی آشنا شدم. علی حاتمی، داستانسرای بزرگ ایرانی و نویسنده برجسته ای است که با اشعار و داستان های خوبش با فرهنگ و تاریخ ایران همراهی میکند.
داستانی که من شنیدم درخصوص او، با ماجراها و داستان های آبادان و آذربایجان ملتهب شد. با نوشته هایش امروزمان را نمایان کرده و به خوانندگان جهانی، فرهنگ و تاریخ ایران را پوشانده است.
علی حاتمی، با واژه های شاعرانه و زبانی زیبا، تصویر زمین های ایران را نقاشی کرده و ما را در سفری به دنیای کهن و باستانی ایران میبرد. او استفاده از نمادها و اشعار کلاسیک، مخاطبش را به دیدن دنیای پنهان و عمیق ایرانی میکشاند.
در زندگی علی حاتمی ، دیدیم که در تمامی نوشته هایش نیکونامه و اخلاق انسانی را به تصویر میکشد. داستان هایش دشواری های زندگی، مسیری کوهستانی و تلاش برای رسیدن به کمال را به نمایش میگذارد.
چاره او، در اشعار و رمان هایش برانگیخته شده است و با وارد کردن هنرمندانه الهامات اخلاقی، خالقیت و دیدگاه های فراوانی در میان خوانندگان برجسته شده است.
در مسیر زندگی علی حاتمی، ماجراهای لااقلی و بارزی نظیر «در این خیابانها الفبا نمیآموزند» و «خونههای سیاه»جهان مطرح شد و نام او را با نور ادبیات ایران ترکیب کرد.
با ما در مرشدی همراه شوید و تصویر بالا تزئینی است.