تنهایی، درونم چه دریای بی پایان
تنهایی، به چه آتشی سوزان
تنهایی، خودم را با خودم نپذیرم
تنهایی، همیشه همراه من به همراه میرسد
تنهایی، حسی که دلم را میشکند
تنهایی، زخمی که روحم را میسوزاند
تنهایی، چه میتوانم بکنم
تنهایی، همیشه بر من غلبه میکند
هر گامی که بر میدارم، تنهایی با من است
هر نگاهی که میاندازم، تنهایی مرا میبُرد
تا زمانی که با خودم دوست شوم
تنهایی همیشه من را تحت فشار خود قرار میدهد
راهکارهای بسیاری برای فرار از تنهایی وجود دارد
اما همیشه دوست داشتم با تنهایی ارتباط برقرار کنم
شاید این اتصال باعث شود که درون خودم را بشناسم
و احساساتم را به آرامش و صلح برسانم
تنهایی، گاهی به من اجازه میدهد تا با خودم درگیر شوم
تنهایی، گاهی به من اجازه میدهد تا به خودم عشق بورزم
تنهایی، گاهی به من اجازه میدهد تا خودم را بپذیرم
تنهایی، گاهی به من اجازه میدهد تا با وجودم به توانی معنا بدهم
تنهایی، نه تنها قرار است
بلکه فرصتی برای شناخت خودم است
تنهایی، نه تنها درد است
بلکه راهی برای رسیدن به آرامش و آزادی است
تنهایی، همراهی پایدارم
تنهایی، عشقی که مرا به وجود من برمیگرداند
تنهایی، دوستی که همیشه با من است
تنهایی، شریکی که همیشه در دستانم است