نخست وزیر مارک کارنی در ماه مارس به هموطنان خود کانادایی گفت ، “روابط قدیمی ما با ایالات متحده ، بر اساس تعمیق ادغام اقتصادهای ما و امنیت و همکاری های سخت و نظامی ، به پایان رسیده است.”
در ماه بعد ، اورسولا فون دره لین ، رئیس کمیسیون اروپا ، با اعلام صریح ، کارنی را صعود کرد ، “غرب همانطور که می دانستیم دیگر وجود ندارد.”
مفسران سخنان گزارش شده خود را به عنوان “عزاداری” و “پشیمانی” توصیف کرده اند ، که احتمالاً مانند غم و اندوه از پایان یک رابطه عزیز است. این دو رهبر مطمئناً به نظر می رسیدند ، و اظهارات خود را با جاذبه های مناسب انجام دادند.
فون دره لین به معنای کلاسیک یونانی با شکوه تر و تقریباً غم انگیز به نظر می رسید. بله ، پایان غرب نزدیک است. اما این حتی به چه معنی است؟ اکنون هر شخص و سگ آنها تعریف خود را از “غرب” دارند ، بنابراین بیایید با یک کلمه خاص دچار مشکل نشویم.
منظور هر دو رهبر ، و اینکه چگونه همسالان اروپایی آنها از زمان بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید عمل کرده اند ، کاملاً ساده است که “آتلانتیک” قدیمی مرده است. این بدان معناست که مأموریت و وظیفه ناتو اکنون تعریف نشده و برای گرفتن چنگال است. حمایت های نظامی هسته ای و متعارف نظامی از اروپا و سایر متحدین آن باید مورد بحث و گفتگو قرار بگیرند و به احتمال زیاد هزینه آن را پرداخت می کنند. نهادهای طولانی مدت جهانی و آمریکایی که مسئول اداره اقتصاد جهانی هستند ، دیگر نمی توانند حداقل گاهی اوقات به تهیه کالاهای عمومی اعتماد کنند ، اما فقط منافع باریک آمریکایی را به دست می آورند.
اگر چهره هایی مانند چارلز دگل ، کنراد آدنائر و وینستون چرچیل زنده بودند و نمایش را اجرا می کردند ، آنها چه می کردند؟ آنها ضمن تشخیص یک بحران عمیق و حتی وجودی ، آنها همچنین می دانند که این لحظه ای بود که اروپا همانطور که در ابتدا به عنوان غرب تصور می شد در آخرین قدم از سایه آمریکا خارج شد و دوباره چیزی را به خود اختصاص داد.