در 18 اکتبر 2025، تاریخی که قرار بود پایان رسمی قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل را نشان دهد، همان مکانیزمی که بر توافق هسته ای ایران لنگر انداخت، در عوض، جهان شاهد گسترش شکاف عمیق ژئوپلیتیکی بود. آنچه که باید یک انقضای فنی محدودیت ها باشد، به یک تقابل سیاسی تبدیل شده است که بر فرسایش اقتدار غرب و ظهور نظم چند قطبی تاکید می کند.
بر اساس برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)، قطعنامه ۲۲۳۱ قرار بود در این تاریخ لغو شود و عملاً آخرین بقایای معماری تحریمهای سازمان ملل علیه ایران از بین برود. با این حال، به جای بسته شدن، ایالات متحده و متحدان اروپایی آن به اصطلاح E3 اقدام به تمدید یک جانبه محدودیت ها کرده اند و با استناد به “اسنپ بکسازوکاری که قرار بود غیرفعال شود، ایران با حمایت روسیه، چین و بیش از 120 کشور جنبش عدم تعهد، مشروعیت این اقدام را قاطعانه رد کرده است.
در نامه ای مشترک که این هفته به دبیر کل سازمان مللتهران، مسکو و پکن اعلام کردند که «اعتبار هیچ گونه تمدید یکجانبه» قطعنامه 2231 را به رسمیت نمی شناسند و آن را نقض قوانین بین المللی و سوء استفاده از نهادهای چندجانبه می دانند. برای ایران، این بیش از یک استدلال حقوقی، یک اعلام سیاسی است که دوران انحصار غرب بر هنجارهای جهانی در حال پایان است.
آنچه این لحظه را از نظر تاریخی مهم می کند، صرفاً خود سرپیچی نیست، بلکه گروه کر حمایتی است که ایران اکنون در سراسر جنوب جهانی پیدا می کند. در جریان جلسه اخیر غیر متعهد در این جنبش، 120 کشور به طور جمعی اعلام کردند که «هیچ گونه ادامه اجرای قطعنامه 2231 شورای امنیت را به رسمیت نمی شناسند» و موضع خود را با موضع تهران همسو می کنند. یک دهه پیش، زمانی که تحریمهای ایالات متحده وزن تقریباً جهانی داشت، چنین موضع جمعی غیرقابل تصور بود. اما اکنون، اقتصادهای نوظهور جهان از آمریکای لاتین تا آسیای جنوبی به طور فزاینده ای این ابزارهای اجرایی تحت رهبری غرب را به عنوان آثاری منسوخ شده از گذشته تک قطبی می بینند.
این قسمت منعکس کننده یک دگرگونی ساختاری بسیار گسترده تر است: تکه تکه شدن نظم بین المللی پس از 1945. ایالات متحده و متحدانش در حال مبارزه برای حفظ کنترل بر نهادهایی هستند که ساخته اند، در حالی که قدرت های جدید به ویژه در شرق و جنوب جهانی مشروعیت جدیدی را که ریشه در کثرت گرایی، حاکمیت و عدم مداخله دارد، ابراز می کنند. بنابراین، چالش ایران با قطعنامه 2231، نمادی از شورش گستردهتر علیه قانونگرایی غربی میشود.
برای تهران، زمان بندی نمی تواند استراتژیک تر باشد. پس از آتش بس موقت در غزه و غیبت عمدی ایران از غزه شرم الشیخ کنفرانسی که تهران آن را «تئاتر سیاسی» با هدف مشروعیت بخشیدن به میانجی گری غرب رد کرد، جمهوری اسلامی تمرکز خود را به سمت تحکیم روابط با روسیه و چین معطوف کرد. حضور از علی لاریجانیدبیر شورای عالی امنیت ملی ایران، این هفته در مسکو تاکید کرد که پیامی که تهران ارسال می کند صرفا دیپلماتیک نیست، بلکه امنیت محور است: آینده راهبردی ایران در اختیار شرق است.
بخوانید: ایران علیرغم دعوت آمریکا از شرکت در نشست صلح شرم الشیخ خودداری کرد
این جهت گیری مجدد در بحبوحه جذابیت فزاینده نهادهای جایگزین مانند بریکس و سازمان همکاری شانگهای صورت می گیرد، جایی که ایران چارچوب های عاری از مشروطیت های غربی را می بیند. چشم انداز بلندمدت تهران همانطور که در توافقنامه های همکاری راهبردی با پکن و مسکو بیان شده است، ایجاد ساختارهای مالی و امنیتی موازی است که قادر به مقاومت در برابر تحریم های غرب و اجبار سیاسی باشد.
موضع جنبش غیرمتعهدها این مسیر را تقویت می کند. برای اولین بار در دههها، یک بلوک جمعی که اکثریت جمعیت جهان را نمایندگی میکند، آشکارا تفسیر آمریکایی-اروپایی از قوانین بینالمللی را به چالش میکشد. این، به نوبه خود، قطبی شدن حکمرانی جهانی بین دو سیستم رقیب را تسریع میکند: یکی ریشه در نهادهای تحت سلطه غرب دارد، و دیگری در حول محور اوراسیا و جنوب جهانی پدیدار میشود.
از منظر ژئوپلیتیک، این انشعاب بازتوزیع مجدد قدرت جهانی پس از سالها جدایی اقتصادی و رقابت تکنولوژیک را نشان میدهد. تحریم هایی که زمانی به عنوان نشانه قدرت غربی تلقی می شد، اثر بازدارندگی خود را از دست داده است. ایران که زمانی منزوی شده بود، اکنون خود را بخشی از ائتلاف رو به رشد کشورهای تحریم شده یا سرخورده از جمله روسیه، چین و چندین عضو بریکس می بیند که به طور جمعی قوانین تعامل را بازنویسی می کنند.
در قلب این دگرگونی یک واقعیت ساده وجود دارد: مشروعیت در حال تغییر از اجبار به همکاری است. غرب همچنان بر ابزارهای تنبیهی تحریم، طرد و مشروط تکیه می کند، در حالی که جنوب جهانی به طور فزاینده ای حول فراگیری و به رسمیت شناختن متقابل سازماندهی می شود. در این زمینه، مقاومت ایران در برابر تمدید قطعنامه 2231 به نماد یک مبارزه اخلاقی عمیقتر تبدیل میشود: امتناع از پذیرش اینکه قانونی بودن تنها توسط کسانی تعریف میشود که بیشترین قدرت را دارند.
پیامدهای ژئوپلیتیکی بسیار فراتر از پرونده هسته ای ایران است. اگر 120 کشور بتوانند قطعنامه سازمان ملل با حمایت غرب را رد کنند، این نشان دهنده بحران مشروعیت برای نهادهایی است که برای حفظ نظم جهانی قرار دارند. شورای امنیت سازمان ملل که زمانی صحنه اجماع بود، در خطر تبدیل شدن به مجمعی برای تفرقه قرار دارد. از این نظر، مناقشه «بازگشت فوری» فقط در مورد حقوق ایران نیست، بلکه در مورد آینده خود چندجانبه گرایی است.
برای قدرتهای غربی، اقدام برای اعمال مجدد محدودیتها ممکن است پوشش سیاسی کوتاهمدتی ایجاد کند، اما هزینه استراتژیک بلندمدتی دارد. هر اقدام یک جانبه اعتبار سیستمی را که مدعی دفاع از آن هستند از بین می برد. برای ایران و شرکای آن، این فرسایش یک بحران نیست، بلکه فرصتی برای بازتعریف حکمرانی جهانی با شرایط عادلانه تر و چند قطبی است.
با فرونشستن گرد و غبار پس از 18 اکتبر، یک چیز واضح است: قطعنامه 2231 دیگر نشان دهنده اجماع نیست، بلکه اعتراض است. و در آن مسابقه، ایران توانسته است آنچه را که زمانی نماد انزوای خود بود، به بستری برای همسویی مجدد جهانی تبدیل کند.
نظر: آتش بس غزه: بین اعلام سیاسی و واقعیت میدانی
نظرات بیان شده در این مقاله متعلق به نویسنده است و لزوماً منعکس کننده خط مشی تحریریه میدل ایست مانیتور نیست.