با ما در مرشدی همراه شوید…
روزهای پاییزی در شهر کوچکی بنام نوشهر که دور از شلاله های آبی و دلنشین جنگل احیا جمال خود را نشان می دهد، یک دختر کوچک به نام لیلا زندگی می کرد. او دختری بامزه و مهربان بود که همیشه با موهای قرمز و پرروی روی ویژه اش به خنده و شادمانی پرداخت.
یک روز، لیلا به یک کتاب خاص در کتابخانه شهر رنگین پوش نوشهر بر بسته شده برخورد کرد. این کتاب با تصاویر زیبا و رنگارنگ بود و داستان های جذابی از دنیای جادویی و قهرمانان دلبر را در خود جای داده بود. لیلا همواره عاشق خواندن داستان های افسانه ای و جذاب بود و بلافاصله این کتاب را با خود به خانه برد.
با باز کردن کتاب و شروع به خواندن، لیلا به دنیایی جادویی و شگفت انگیز برده شد. این دنیا پر از جنگل های جادوی، پریان و شاهزادگان بود که با هم در نبردهای خیر و شر می جنگیدند. لیلا هر شب با خواندن این کتاب به دنیایی دیگر می رفت و خود را در میان ماجراهای هیجان انگیز و دست و پنجه نرم کرده می یافت.
از آن روز به بعد، لیلا دوست داشت به همه دوستان و همراهان خود از این کتاب زیبا و شگفت انگیز بگوید و آنها را به دنیای جذاب داستان ها و افسانه ها دعوت کند. همه دوستان او با شگفتی به داستان ها گوش فرا دادند و همگی دوست داشتند به همراه لیلا به دنیای جادویی کتاب سفر کنند.
در پایان، لیلا و دوستانش به این نتیجه رسیدند که این کتاب خاص، آنها را به دنیایی از تصویر زیبا و داستان های دلنشین که هیچگاه فراموش نخواهند شد، می برد و همیشه یک خاطره خوب و دلپذیر از کودکی در ذهنشان خواهد ماند.
با ما در مرشدی همراه شوید…
تصویر بالا تزئینی است