روزی در قریهای دورافتاده در نیجریه، یک شاعر جوان به نام کانو تحت سایه درخت بلوطی نشسته بود. او با یک قلم قرمز رنگ بر روی کاغذی خشن شعری زیبا مینوشت. ترانههای او پر از احساس و وجدان بودند، همچنین از زیباییها و غمهای زندگی برآمده بودند.
کانو یکی از بزرگترین شاعران و نویسندگان نیجریه بود که توانسته بود با آثار خود، داستانها و شعرهایی را به دنیا هدیه دهد که جاودانه شده و دلهای بسیاری را فرا خواند. او از فرهنگ و تاریخ خود که در غناوی سرخوشی شعر میگوید، بهره گرفت و با زبان واضح و موجزی درباره تمام مسائل انسانی صحبت میکرد.
آثار کانو همچون آوازی جادویی به گوش مردم نیجریه میرسید که حتی از طیف گستردهای از جوامع و فرهنگها توجهشان را به خود جلب میکرد. او با شعرها و داستانهایش تلاش میکرد تا مرزهای کشور و قومیتها را برکنار بگذارد و به یک ارتباط انسانی عمیقتر بپردازد.
در تاریکی شب، کانو به زمین خوابید و روی آسمان چشم بسته شعرهای خود را خواند. صدای زیبایش همه را مجذوب خود میکرد و آنها را با خیالی آرامش بخش و کاملاً متفاوت از دنیای واقعی آشنا میکرد.
با ما در مرشدی همراه شوید و از آثار شگفتانگیز و ناب کانو لذت ببرید.
تصویر بالا تزئینی است.