حماسه ترین استعمار معکوس در تاریخ با یک دست زدن اتفاق افتاد. در اجلاس اسکاتلند (27 ژوئیه) ، رهبران اروپایی صف شدند تا حاکمیت اقتصادی قاره خود را از بین ببرند در حالی که دوربین ها چشمک می زدند و همه لبخند می زدند.
اگر آنقدر غم انگیز نباشد ، این طعنه آمیز خواهد بود: وراث امپراطوری که زمانی آسیا و آفریقا را با قلم های چشمه حک می کردند ، خودشان توسط یک رئیس جمهور آمریکایی با یک حساب اجتماعی حقیقت حک شده اند.
دستاورد واقعی دونالد ترامپ این است که قانون جنگل به عنوان مشروع در روابط بین الملل تسخیر شده است. آنچه این تحول را به ویژه گروتسک می کند این است که چگونه اروپا به طور مطلوب در تحقیر خود نقش داشته است.
اسکاتلند لحظه ای دقیق را مشخص کرد که اتحادیه اروپا وانمود کرد که یک قدرت جهانی است و فراخوان واقعی خود را پذیرفت: برنامه پرداخت ارجح آمریکا.
در حالی که مقامات بروکسل سازش خود را با واشنگتن جشن گرفتند – با پذیرش 15 ٪ تعرفه در صادرات اروپا در حالی که کالاهای آمریکایی را به طور کامل معاف می کردند – آنها حقیقت اساسی کاپیتولاسیون خود را از دست دادند.
شهروندان اروپایی ، رهبران خود را باور نکنید: اروپا مذاکره نکرده است. این امر در حالی که مهارت مذاکره دزد را تحسین می کرد ، از اسلحه دزدی شده بود.
در عوض ، هنگامی که گرد و غبار از دومین مراسم تحلیف ترامپ حل و فصل شد ، نظم جهانی جدید با وضوح وحشیانه متبلور شده است. در این حساب جدید قدرت ، آمریکا اجبار ، چین حاوی ، اروپا است.
جهان سه گانه که نخبگان اروپایی سالها نظریه پردازی را از طریق “استقلال استراتژیک” به یک اطمینان دو قطبی بی ابهام فرو ریختند ، و بروکسل به نقش اسپانسر به رقابت هایی که نمی تواند تأثیر بگذارد ، منتقل می شود.
مکانیک ارسال
بازگشت ترامپ به دفتر ، روابط فراتر از اقیانوس اطلس را از مشارکت به اخاذی سازمان یافته تبدیل کرد.
تعرفه های “روز آزادی” در ماه آوریل – 10 ٪ پایه با نرخ “متقابل” که به 50 ٪ رسیده است ، اعلام شد – هرگز در مورد آزاد کردن آمریکا از شیوه های تجارت ناعادلانه یا تصحیح عدم تعادل نبود ، اما باج خواهی به سمت آمار بالا رفت. سرانجام ، آنها آزمایش كردند كه كدام قدرت مقاومت می كنند و كدام پایتخت می شود.
پیام ساده بود: پرداخت کنید یا با ویرانی اقتصادی روبرو شوید. در حالی که چین از هزینه ها امتناع ورزید ، اروپا به دنبال یک قوس خود فریب ، داوطلبانه برای برآورده کردن آنها ، داوطلبانه آنها را برآورده کرد: اول ، اعلامیه های آیینی ضد تعرفه ها آمد ، حرکات تئاتری به خوبی مورد تحسین سیکوفی ها قرار گرفتند ، به معنای حفظ عزت و نه تحمیل هزینه ها.
پس از آن عقب نشینی اجتناب ناپذیر ، از طریق حسن نیت در مورد “حفظ گفتگو” و “حفظ رابطه” توجیه شد. سرانجام ، ناجوانمردانه سیاسی رهبران اروپایی در معرض دید قرار گرفت و تسلیم کاملی شد ، به عنوان “بهترین معامله ممکن که می توانیم بدست آوریم.”
آرایش اسکاتلند نشان دهنده ناتوانی ناتوانی Ursula von der Leyen برای اداره ، مذاکره و رهبری است: 750 میلیارد دلار خرید انرژی آمریکا ، 600 میلیارد دلار سرمایه گذاری های اضافی و پذیرش نرخ تعرفه مجازات در ازای مطلقاً هیچ چیزی – تفاوتی که باعث می شود جنگ ها در قرن های گذشته ایجاد شود.
با این حال ، مذاکره کنندگان اروپایی از یک زمین گلف که ادعای پیروزی را داشتند ، ظاهر شدند و آن را توجیه کردند زیرا ترامپ ظاهراً شرایط حتی بدتری را تهدید کرده بود. درمجموع ، منطق همسر مورد ضرب و شتم – گرایش به ضرب و شتم سبک تر.
مستر کلاس مینیمالیستی چین
پکن تحقیر اروپا را با سرگرمی صاحب کازینو مشاهده کرد که قماربازان را از دست دادن دست می دیدند. از آنجا که پاسخ چین به فشار آمریکا نشان دهنده پیچیدگی است که رهبران اروپایی نمی توانند از آن استفاده کنند: قدرت گفتن نه.
هنگامی که ترامپ تهدیدات تعرفه را افزایش داد ، چین با دقت شدید پاسخ داد. محدودیت های صادراتی در عناصر نادر زمین ، ضمن جلوگیری از تشدید که ممکن است واشنگتن را وادار کند تا واشنگتن را به کل تقابل تبدیل کند ، بحران های زنجیره تأمین فوری را در سراسر تولید غربی ایجاد کرده است.
این پیام کاملاً کالیبره شده است: ما می توانیم به شما آسیب برسانیم ، اما هدف ما این نیست. در حال حاضر انتخاب شما باقی مانده است.
چارچوب زمین نادر ژوئن که به دنبال آن بود ، نشان دهنده تسلط چین بر مینیمالیسم تاکتیکی بود. پکن موافقت كرد كه محموله های محدود را تحت تنظیمات مجوزهای دقیق از سر بگیرد – ایجاد ثبات كافی برای جلوگیری از فروپاشی اقتصادی غربی در عین حال عدم اطمینان کافی برای حفظ اهرم. پکن در حالی که هیچ چیز از ماده ای را به خود اختصاص نمی داد ، امتیازات نجات بخش واشنگتن را به دست آورد.
این را با رویکرد اروپا در همین مدت مقایسه کنید. در حالی که کارخانه های چینی با تولید محدود اما مداوم ، تولید کنندگان اروپایی با کمبود عرضه روبرو شدند. VDL گریه کرد: “همه ما شاهد هزینه و پیامدهای اجبار چین از طریق محدودیت های صادراتی بودیم! این الگوی تسلط ، وابستگی و باج گیری امروز ادامه دارد.”
بعداً ، بروکسل در مورد رابطه خود با روسیه در حالی که همزمان التماس می کند برای مقررات نادر زمین ، پکن را مورد سرزنش قرار داد. به نظر می رسد مقامات اروپایی نتوانند تضاد را درک کنند. شما نمی توانید در حالی که بسته به رحمت آنها است ، تأمین کننده خود را سخنرانی کنید.
طنزآمیز نفیس است: رهبران اروپایی طوری عمل کردند که گویی روسیه ماهواره چینی است همانطور که خود اتحادیه اروپا به یک ماهواره ارتش و اقتصادی ایالات متحده تبدیل شد ، کامل با لباس تطبیق.
چین سیاست مهار به سمت اروپا همین منطق سرد را منعکس می کند. پکن در حالی که هیچ امتیاز معناداری به خواسته های اروپایی ارائه نمی دهد ، دسترسی به بازار و روابط دیپلماتیک را حفظ می کند. چرا باید؟ اتحادیه اروپا بارها و بارها نشان داده است که هرگونه مجازات را به جای تحمیل هزینه به دیگران جذب می کند.
ضعف پاتولوژیک
فروپاشی اروپا ناشی از سردرگمی در مورد ماهیت قدرت است. رهبران اروپایی بر این باورند که وضعیت اخلاقی می تواند جایگزین اهرم های مادی و چارچوب های قانونی شود ، می تواند بازیگرانی را که هیچ قانونی جز قدرت را نمی شناسند ، محدود کند.
پاسخ اتحادیه اروپا به جنگ روسیه و اوکراین این توهم را نشان می دهد. بروکسل در حالی که همزمان بودجه تلاش های جنگ مسکو را از طریق ادامه خریدها تأمین می کرد ، تحریم هایی را برای انرژی روسیه تحمیل کرد. در سال 2024 ، پرداخت انرژی اتحادیه اروپا به ولادیمیر پوتین کل 23 میلیارد یورو (26.3 میلیارد دلار).
از زمان شروع تهاجم ، بلوک به کرملین منتقل شده است متناسب هزینه بیش از 2400 هواپیمای جنگنده. مقامات اروپایی ضمن حفظ وابستگی به زنجیره های تأمین چینی ، صادرات فناوری را به روسیه ممنوع اعلام کردند که به گفته رهبران اتحادیه اروپا ، در نهایت به منافع روسیه خدمت می کنند.
این رویکرد اسکیزوفرنی به امنیت به هزینه های دفاعی اروپا گسترش می یابد ، که تصویر دیگری از نقاب سردرگمی را به عنوان حل و فصل ارائه می دهد. رهبران اتحادیه اروپا موافقت كردند كه هزینه های نظامی را به 5 ٪ از تولید ناخالص داخلی افزایش دهند – رقمی كه بیشتر كشورهای عضو را ورشکسته می كند – بدون هرگونه دلیل منطقی فراتر از خواسته های آمریكا.
پیمان ورسای بار سنگین تر را تحمیل کرد و باعث جنگ جهانی شد: این به اشتراک گذاری بار نیست بلکه پرداخت ادای احترام به عنوان همبستگی ناتو است.
اجلاس دوره اسکاتلندی گلف ورشکستگی استراتژیک اروپا را متبلور کرد. مذاکره کنندگان اروپایی با این اعتقاد که پیروی از خواسته های آمریکایی باعث می شود وضعیت آنها از شریک جوان به متحد ضروری را بالا ببرد ، وارد شدند. درعوض ، ارسال رهبران نقش خود را به عنوان منبع بودجه ای که باید به جای شریک زندگی برای مشاوره استخراج شود ، تأیید کرد.
مقامات اروپایی (فون دره لین ، كلاس ، سفكوویچ) ابتدا واقعیت آنچه را كه امضا كردند را انكار كردند ، پس از این نتیجه غافلگیر شدند ، گویی سالهای آنها به ضعف نهادی کمک می كند تا ناگهان از طریق كلمات شیمیایی بوروکراتیک به قدرت تبدیل شود.
وقتی پیروزی های شما کاملاً با منافع حریف خود هماهنگ می شود ، شما در حال مذاکره نیستید بلکه تسلیم می شوید. آنها سرانجام باید قبل از حراج قطعات باقی مانده از حاکمیت اروپایی ، پیش از این بروند.
نظم جهانی جدید
معماری جهانی در حال ظهور دارای سه لایه مجزا است.
آمریکا استخراج اجباری را کامل کرده است. واشنگتن کشف کرد که تهدید متحدین نتایج بهتری نسبت به ترغیب آنها به دست می آورند ، که اولتیماتوم بیش از مذاکرات به دست می آورد.
این امر دستاوردهای بتونی-قراردادهای نظامی ، خرید انرژی ، دسترسی به بازار عاری از وظیفه-بدون مقاومت را تضمین می کرد. این امر تحول آمریکا از رهبر اتحاد به Alliance Predator را تأیید می کند.
آرایش زمین گلف ثابت می کند که انطباق اروپایی را می توان از طریق ارعاب آشکار خریداری کرد. چرا وقتی می توانید راکت های محافظت با مصونیت دیپلماتیک را انجام دهید ، مشارکت ایجاد می کنید؟
چین به بازدارندگی اندازه گیری شده تسلط داشته است. پکن ضمن اجتناب از کل تقابل که ممکن است باعث شود گزینه های ناراحت کننده برای همه طرفین باشد ، هزینه های انتخابی را به صورت انتخابی تحمیل می کند. محدودیت های نادر زمین چین بدون ایجاد جنگ به زنجیره های تأمین غربی آسیب می رساند و باعث ایجاد اهرم بدون از بین بردن گزینه ها می شود.
این کار به عنوان اعتصاب جراحی به جای بمباران فرش است – درد کافی برای اطمینان از اینکه کسی قبل از اصابت مجدد دو بار فکر خواهد کرد. موضع تقویت شده چین سابقه ای را برای اختلافات در آینده تعیین می کند و تأکید بر نقش پکن به عنوان رشد برابر با واشنگتن است.
اروپا تسلیم آمریكا با آمریكا و اطمینان از عملكرد نسبت به چین است. بروکسل ضمن دریافت چیزی جز امتیاز ادامه وجود ، بودجه واشنگتن را تأمین می کند ، سپس در حالی که بسته به زنجیره های عرضه چینی برای بقا است ، پکن را سخنرانی می کند.
رهبران اروپایی دریافتند که کاپیتولاسیون بهتر از مقاومت می پردازد: بازی کردن مشتری به واشنگتن و سرزنش به پکن راحت تر از رقابت واقعی است. اما تراژدی انفعال اروپا فراتر از اقتصاد به سؤالات وجودی در مورد ماهیت حاکمیت خود گسترش می یابد.
آیا نهادهای سیاسی که از دفاع از منافع خود امتناع می ورزند ، ادعا می کنند چیزی بیش از عبارات جغرافیایی نشان می دهند؟ آیا اتحادیه اروپا به عنوان هر چیزی فراتر از مکانیسم برای جمع آوری و انتقال منابع به قدرتهای ادعا تر وجود دارد؟
مقامات اروپایی خود را با خیال پردازی در مورد قدردانی نهایی آمریکا تسلی می دهند و تصور می کنند که انطباق کافی ممکن است صدای آنها را در امور جهانی بازگرداند. این تفکر استعمارگران است ، این عقیده که در نهایت بندگی ممکن است احترام بگذارد. تاریخ در غیر این صورت نشان می دهد.
سؤال پیش روی اروپا ساده است: آیا قبل از تبدیل شدن به یک شرکت تابعه دائمی در دنیای دو قطبی که از ساخت آن نیست ، آژانس را پس خواهد گرفت؟ اجلاس های هفته گذشته با چین و ایالات متحده جواب را پیشنهاد می کنند ، اما فصل آخر (فعلاً) نانوشته است.
Sebastian ادامه Trillo-Figueroa یک استراتژیست ژئوپلیتیک مستقر در هنگ کنگ با تمرکز بر روابط اروپا و آسیا است.