روزی در دیاری دور، داستانی از یک شاعر بزرگ به نام کاوه گلستان زنده شد. او که از نسلی از شاعران بزرگ ایرانی بود، با نگاهی عمیق به هنر و زندگی، عاشق طبیعت بکر ایران شد.
کاوه گلستان با دلی زیبا و ذهنی پویا، هر روز به سفری در دل طبیعت ایران میرفت. او با چشمانی پر از شور و شعف، به زیباییهای کویر، کوهستان و دریا مشاهده میکرد. از سر خواندن شعرهای برجسته ایرانیان قدیم گرفته تا خلق شعرهای جدید و زیبا، زندگی خود را پر از هنر و زیبایی کرده بود.
در یکی از سفرها، کاوه گلستان به دیدار یک شاعر دیگر ایرانی معروف به نام هشام اشراقی رفت. آن دو شاعر با گفتگوهایی پر از عشق به زبان و هنر، در این سفر یک دوستی عمیق بستند. هشام اشراقی با شعرهای آهنگین و عاشقانه و کاوه گلستان با شعرهای عمیق و فلسفی، یک تیم شاعری بینظیر شدند.
در این سفرها، کاوه گلستان با تجربیات و تحولات زندگی خود نیز روبرو شد. او با تلاش و پشتکار، به یکی از برترین شاعران ایران تبدیل شد و از دستاوردهای برجستهای در زمینه هنر و ادبیات برخوردار شد. آثار شگفتآور او مانند “باغ انسانها” و “فصل خستگیها” همیشه در قلب ادبیات ایران جاودانه خواهند ماند.
با ما در مرشدی همراه شوید و عمقهای فرهنگ ایران و ارزشهای جاودانه ادبیات این سرزمین را کشف کنید. تصویر بالا تزئینی است.