
مرد جوانی در دیوار برلین ، 1989 در حال دور شدن است. عکس توسط Getty Pictures
برای ارسال اخبار ثبت نام کنید، توجیهی اساسی صبح ما با اخبار و تحلیل های معتبر ، غیر حزبی ، که توسط نویسنده ارشد بنیامین کوهن انجام شده است.
یک روز اکتبر در سال 1989 ، من در یک نوار در Leipziger Strasse در کمونیست شرقی برلین قرار گرفتم. من از برلین غربی به شرق برای یک جلسه از پیش تنظیم شده با Bärbel Bohley ، رهبر مقاومت ضد کمونیستی عبور کردم. من قبل از جلسه حدود یک ساعت طول کشیدم ، بنابراین تصمیم گرفتم قهوه بخورم.
یک مرد کوچک در دهه 40 خود مدفوع را در کنار من گرفت. او یک کت و شلوار Threadbare و کفش های قهوه ای خرد شده را پوشید. او به نظر می رسید استاسی خالص است. سخنان او این را تأیید کرد: “گوتن برچسب ، هرت پتی.” به امید لرزیدن او ، گفتم که به برلین غربی برمی گردم. من پرداخت کردم و به سمت در رفتم ، مرد استاسی درست روی پاشنه هایم. در بیرون از لایپزیگر استراس ، او به من نگاه کرد و با لبخند گفت:
“من با شما قدم می زنم تا چارلی را بازرسی کنم.”
من به ساعت بزرگ مدور در گوشه خیابان نگاه کردم – 12:45 ، 15 دقیقه قبل از ملاقاتم با بوهلی. زمان تمام شد من امیدوار بودم که اگر به سمت پاسگاه چارلی برگشتم ، او را از دست بدهم. اما او در کنار من ماند ، قدم به قدم. از آنجا که شروع به عبور از برلین غربی کردم ، به عقب نگاه کردم. پسر استاسی موج زد ، چرخید و دور شد.
این برخورد در حالی رخ داد که رژیم کمونیستی آلمان شرقی شروع به شکستن کرد. ده ها هزار شهروند آلمان شرقی از طریق مجارستان به آزادی فرار می کردند ، که رهبران اصلاح طلب از طریق سیم خاردار در امتداد مرز با اتریش قطع شده بودند تا مسیر فرار به آلمانی های شرقی را فراهم کنند. آلمانی های شرقی که در میهن خود باقی مانده بودند ، در تظاهرات روزافزون طرفدار دموکراسی به خیابان ها می رفتند. فشار بیش از حد برای رژیم کمونیستی بود. دیوار برلین در تاریخ 9 نوامبر افتتاح شد. آلمانی های شرقی آلمانی ها با عجله از آن عبور کردند و اولین طعم آزادی خود را به دست آوردند.
تماشای دونالد ترامپ سخنرانی خود را در سازمان ملل متحد ارائه داد ، خاطره ای از گزارش در پایان جنگ سرد برای آسوشیتدپرس را برانگیخت. این زمان چهره های تاریخ سازی مانند رهبر اتحاد جماهیر شوروی ، میخائیل گورباچف ، جیولا هورن مجارستان ، رهبر انقلاب مخملی چک ، واکلاو هاول و رهبران مقاومت آلمان شرقی مانند Bärbel Bohley ، هنرمندی که به یافتن مجمع جدید کمک کرده بود ، یک جنبش مردمی بود که صدایی به آلمانی های شرقی داد.
این زمان قهرمانان بود.
و اکنون ، زمان ترامپ است.
بیایید به روح دموکراسی که در اواخر دهه 1980 در اروپای شرقی رخ داد ، نگاه کنیم و آن را با چگونگی ترامپ جهان را به دوره ای از هرج و مرج و وحشت مقایسه کنیم.
دستور کار اصلاح طلب میخائیل گورباچف - به ویژه glasnost ، یا باز بودن – در بلوک اتحاد جماهیر شوروی اثر موج دار داشت. مجارستان جزو اولین کسانی بود که پاسخ داد. رهبران اصلاح طلب مجارستان تحت تأثیر سیگنال های گورباچف مبنی بر اینکه اتحاد جماهیر شوروی دیگر باعث ایجاد ارتدوکسی کمونیستی در بین کشورهای ماهواره ای خود نمی شود ، رهبران اصلاح طلب مجارستان شروع به از بین بردن نرده های سیم خاردار در امتداد مرز با اتریش کردند. مقامات اتریشی و مجارستانی یک مهمانی را با نام پیک نیک پان اروپایی ، در امتداد مرز در 19 آگوست 1989 ، که در طی آن چند صد شهروند آلمانی شرقی به اتریش ریختند ، پرتاب کردند. سه هفته بعد ، مرزهای مجارستان کاملاً باز شد و پرده آهن را باز کرد و آشکار کردن رژیم آلمان شرقی.
من هرگز طرفدار بزرگی از جورج HW بوش به عنوان رئیس جمهور نبودم. اما سخنرانی او در ماینز ، آلمان غربی ، در بهار سال 1989 در ذهن من به عنوان یک کارشناسی ژئوپلیتیکی اقامت یافت. در آن سخنرانی ، بوش از لچ والسا و جنبش همبستگی برای ایجاد تغییراتی در لهستان و مجارستان برای اصلاحاتی که در آنجا شروع می شود ، ستود و گفت که اگر گورباچف نسبت به باز بودن صمیمانه بود ، باید به اروپای شرقی اجازه دهد آزادی خود را داشته باشند.
بوش گفت: “به مدت 40 سال ، بذرهای دموکراسی در اروپای شرقی خفته است که در زیر تندرا یخ زده جنگ سرد دفن شده است.” “اما اشتیاق به آزادی را نمی توان برای همیشه انکار کرد. جهان به اندازه کافی صبر کرده است. زمان مناسب است. بگذارید اروپا کاملاً و آزاد باشد.”
طی دو سال آینده ، آبشارهای آزادی در سراسر اروپای شرقی شسته شدند و رژیم های استالینیستی را که چهار دهه حاکم بود ، غرق کرد. اما این روحیه خوش بینانه توسط نیروهای جدید کنار گذاشته شد ، که برخی از آنها ، با طعنه آمیز ، توسط تازه پیروز شدن به خودشان-مانند جنگ داخلی خونین در بوسنی-به تازگی پیروز شدند. نیروهای ناسیونالیستی و ناتونی در لهستان و مجارستان پدیدار شدند ، جایی که ویکتور اربن دموکراسی را به عنوان “غیرقانونی” بازسازی کرده و قدرت را از طریق دستکاری قانون اساسی ، کرونیسم و لفاظی زنوفوبیک تثبیت می کند. و رویاهای گورباچف در مورد یک روسیه اصلاح شده و باز توسط ولادیمیر پوتین ، که یک استبدادی متمرکز را بازسازی کرده ، مخالفان سکوت کرده و با دموکراسی های همسایه ، که به طرز وحشیانه ای در اوکراین انجام شده است ، تخریب شده است.
چندی پیش نگذشته بود که ایالات متحده به عنوان سمبل قدرتمندی در برابر سرکوب ، در برابر زیاده خواهی های پلیس و نیروهای امنیتی ، در برابر فساد در سیاست ، و حقوق بشر و حاکمیت قانون ایستاد. ایالات متحده چراغ امید به دنیای خارج بود. اما ترامپ آن را خاموش کرده است.
در ماینز 36 سال پیش ، جورج هو بوش از “روح انسان گل” استفاده کرد.
هفته گذشته در سازمان ملل متحد ، ترامپ به مقامات مونتاژ شده از سراسر جهان گفت: “کشورهای شما به جهنم می روند.”
از زمان افتتاح روز ، به نظر می رسد ترامپ بیشتر ساعات بیداری خود را – و احتمالاً در رویاهای خود نیز سپری کرده است – نقشه هایی برای گرفتن قدرت بیشتر برای خودش و اضافه کردن به ثروت خانواده اش ترسیم کرده است. برخی از سوءاستفاده های وی از قدرت ، روشهای دیکتاتوری بلوک قدیمی اتحاد جماهیر شوروی: آزار و اذیت و پیگرد قانونی کسانی که جرات انتقاد از او را دارند ، حمله به سیستم حقوقی ، آموزش عالی و گفتار آزاد ، ممنوعیت کتابها ، بازنویسی تاریخ برای آینه کاری ترامپ و استفاده از ارتش را برای صمیمیت و تهدیدات مربوط به آنها را تهدید می کند که به آنها تهدید می کند و تهدید می کند. با وجود اکثریت جمهوری خواهان در مجلس سنا و مجلس نمایندگان از عبور از ترامپ ، ملت ما اساساً به یک کشور یک طرفه تبدیل شده است.
دموکراسی آمریکا در حال شستشو است. ایمنی اکنون نه به قانون یا اصل بستگی دارد ، بلکه به رنگ پوست و بیعت با مگا ارتدوکسی بستگی دارد. و خطرات محدود به ایالات متحده نیست. هرج و مرج ترامپ در سطح جهان پیروز می شود. فعالان راست افراطی در اروپا و فراتر از آن او را به عنوان یک روح مهربان می بینند. رفتار ضد دموکراتیک او اهرم اخلاقی ایالات متحده را که زمانی در برابر قدرتهای اقتدارگرا مانند روسیه و چین به کار گرفته بود ، از بین می برد. ترامپ با جلب توجه به استبداد و نادیده گرفتن متحدان دیرینه ، تعادل ژئوپلیتیکی و سیستم تجارت جهانی را بالا برد – و چراغی را که زمانی راه را برای کسانی که جرات فکر متفاوت می کردند ، کمرنگ کرد.
اما امیدوار وجود دارد که با مقاومت رو به رشد در سراسر کشور ، شخصیت های شهروندی که زیر پرچم جنبش های مردمی مانند غیرقابل تفکیک سازماندهی و راهپیمایی می کنند ، و سیاستمدارانی مانند Gavin Newsom و JB Pritzker ، که از دموکراتیک دموکرات تا با وضوح و شجاعت مقابله کرده اند ، سازماندهی و راهپیمایی می کنند. حتی کمدین های اواخر شب به این مسابقه پیوسته اند و در برابر تلاش های ترامپ برای سکوت مخالفان و نشان دادن نمونه هایی برای بقیه ما ، در حال جنگ هستند.
من دیده ام که دموکراسی وقتی از سایه ها پس گرفته می شود ، به نظر می رسد. من گوش داده ام که مخالفان در زمزمه ها حقیقت صحبت می کنند ، و دیده ام که آن زمزمه ها به حرکات متورم می شوند. قهرمانان از گوشه های غیر منتظره بیرون می آیند. دیدن جیمی کیمل ، استفان کلبرت ، جیمی فالون ، و رفقای اواخر شب آنها بسیار هیجان انگیز است-Bärbel Bohleys از زمان ما ، نه با آگهی ها ، بلکه با طنز ، همبستگی-و یک امتناع شجاعت برای سکوت.