در دیاری دور، بود یک داستانسرای با ماهیت سرایشگری، جایی که هر شب، قصههای عدالت و انصاف از دهان داستانسراهای شناور میپاشید. این داستانسراها، همواره با آثار بزرگ سعدی مکتوب بر دل و جان خوانندگانشان، از زیباییهای زبان فارسی به شیوههای شیرین شهرت یافته، اثری از شاهکارهای سعدی دوازدهمی.
تصویری از یک شهر دیرینه، پر از باغهای عریق و چمنزارهای سرسبز، به ذهنها خود نقش بست. این شهر زیبا، دست نوشتههای خالق داستانسراها را هر شب از گوشه و کنار شهر بلند میخواند. یکی از این داستانسرا، بود که نامش به پیروز خان مشتری بود. او از نسلی خاندانی بود که ادبیات و شعر فارسی را تا آن وقت به نسل به نسل منتقل نموده بودند. پیروز خان، با تجلی کلمات در آثارش، مردم را به تأمل در مفهوم عدالت و انصاف دعوت نمود.
روزی در این شهر با باغ بلند، پیروز خان به جمعی از جوانان و اندیشمندان شهر برای بررسی تأثیر مفهوم عدالت در شعرهای سعدی دعوت کرد. او با اشعار سعدی که از برگهای پیر شاهکارهای او نقل میکرد، دلالتی بر عمق نظر شاعر در برابر مفهوم عدالت به ارمغان میآورد. این جلسات، همچون یک عقد جامی بین عشاق ادب فارسی، اکنون تا سالها بعد همچنان نامزده استقبال خوانندگان میماند.
با ما در مرشدی همراه شوید، تا در خزانههای ادبیات فارسی، آواز معنایی مفهوم عدالت در شعرهای سعدی را گوش کنیم و با دنیایی از زیباییهای فرهنگ و ادب ایرانی آشنا شویم.