با ما در مرشدی همراه شوید…
در دهات دور افتاده از دنیای بیگانه، یک پیرمرد زندگی می کرد که به طبیعت و زمینش عشقی ویژه داشت. او به نام “علی” شناخته می شد، و هر روز با صحبت با درختان و دامن های کوه ها، احساس می کرد که به یک همگامی عمیق تر با زمینش نزدیک شده است.
یک روز، علی یک برگ درخت را به دست گرفت و بر آن نقش هایی از شعرهای با شکوه محمود درویش روی آن نوشت. او احساس می کرد که تا زمانی که این شعرها در دستش باشند، به یک عالم بی نازک و معطوف به زیبایی هستی وارد شده است.
شعرهای درویش، بازتاب زندگی ساده و طبیعت اطراف علی بود. او با هر نفسی، با هر جریان آب در رودخانه ای کوچک، با هر نور مهتابی که بر پایانه اش می تابید، احساس می کرد که به یک تجربه متفاوت و جدید از زندگی وجود پیدا کرده است.
علی، با حمل این برگ شعر تا ابد، میخواست که هر نفسی که بیان شعرها را از زبان خودش تکرار می کرد، به آن قدرتی جدید و نو از زندگی استنشاق کند و به عمق آن بپیوندد.
آن روزها در دهات، به رواج قلم و کاغذ نبود. اما علی با تکرار شعرهای درویش، یک حلقه از دانش و زیبایی را به اطراف خود ایجاد کرد. و هر کسی که پای خود را در آن دایره قدرتمند گذاشت، به دنیایی تازه، پر از عشق و تفکر عمیق وارد می شد.
همچنین، اشعار درویش که از تمدنها و فرهنگهای جهان الهام گرفته بود، به علی احساس کردند که او نیز جزو جامعه جهانی ادبی و فرهنگی این دنیا است. او از این احساس به عنوان یک نقطه ارتباط با همه دیگران لذت می برد و با میهمانانی از فرقه های مختلف و هر زمان از جهان، به شرب معنوی زیبایی ها بر افراز در آن خانه از خلق شد.
با ما در مرشدی همراه شوید …
تصویر بالا تزئینی است