حرفهیراز ، شهر زادگاه من ، به طور گسترده ای به عنوان شهر حافظ و سعدی شناخته می شود – دو نفر از بزرگترین شاعران ایران. این جشن به خاطر شعر ، شراب و رایحه شکوفه های نارنجی جشن گرفته می شود. اما در زیر این زیبایی واقعیتی تاریک تر است که احساس می کنم مجبور به افشای لنزهایم هستم.
من در یک خانواده طبقه متوسط متولد شدم و از دنیای خارج کاملاً جدا شدم. پدربزرگ من به مواد مخدر و الکل معتاد شده بود و کودکی مادرم غالباً پر از درگیری و خشونت بود. ترس عمیق او از افراد مضر و تأثیرات بد باعث شد که او به دیگران بسیار بی اعتماد شود و او یک دیوار استعاری در اطراف ما بنا کرد. با وجود مشکلات مالی ، والدین من تلاش کردند تا ما را در یک منطقه مرفه تر پرورش دهند. من تقریباً هیچ درک واقعی از شیراز یا مردم آن نداشتم و فقط پس از بازگشت از دانشگاه ، کاوش در مناطق قدیمی و تاریخی آن را آغاز کردم.
من در حال مطالعه معماری بودم و برای دوره های کار خود یک دوربین خریداری می کردم. یک روز ، هنگام عکاسی از مناطق جنوبی شهر ، به محله ای پر از بی خانمان ها و کاربران مواد مخدر رسیدم. صحنه عجیب و تکان دهنده بود و عمیقاً روی من تأثیر گذاشت. از آن به بعد ، من اغلب با دوربین خود از منطقه بازدید می کردم. در ابتدا ، من به افرادی که با اعتیاد برخورد می کنند تمرکز کردم – کسانی که اغلب توسط خانواده ها ، جامعه و دولت خود رها می شوند. در ایران ، هروئین و کری کری از جمله رایج ترین مواد مورد آزار و اذیت هستند و میزان اعتیاد در حال افزایش است. من همچنین با فروشندگان مواد مخدر و مجرمان آشنا شدم ، که به من اجازه می داد زندگی آنها را نیز مستند کنم.
این افراد به طور معمول در محله های فقیر و حاشیه ای زندگی می کنند که اغلب مشکلات اقتصادی و شرایط فرهنگی در دخالت آنها در چنین سبک های زندگی نقش دارند. هدف من این است که آنها را با ظرافت به تصویر بکشم ، نه تنها شرایط آنها بلکه به خرده فرهنگ هایی که در آن وجود دارند ، مانند Hypermasculinity ، مردسالاری و ارزش های سنتی.
این تصویر بخشی از یک پروژه مداوم است که به نوعی بر روی افراد دارای پیوند به جرم متمرکز شده است. علی از خانواده ای با سابقه اتهامات جنایی آمده است. برادرش اعدام شد. من در یک کوچه با علی آشنا شدم. ما به هم وصل شدیم ، مشترکی را به اشتراک گذاشتیم و او موافقت کرد که عکاسی شود.
عکس در اتاق او گرفته شده است. بدن او در زخم های زخمی های چاقو خود به خود پوشانده شده بود ، و در سرتاسر سینه او یک خال کوبی دارد که به این معنی است: “سالم بمانید”. پشت سر او پوستری از گوزن، یکی از نمادین ترین خوانندگان پاپ زن از ایران قبل از انقلاب ، به همراه نقاشی های مینیاتوری قاب و پوستر امام علی ، اولین امام شیعه. ملافه او در یک پارچه در گوشه اتاق با هم همراه بود. پس از دیدن عکس ها ، او از من خواست که چند نسخه برای او ارسال کنم.
موضوعات من غالباً می پرسند که چرا من این تصاویر را می گیرم ، آنچه را که قصد دارم با آنها انجام دهم ، و در کجا به اشتراک گذاشته می شود. من تلاش می کنم تا ابتدا اعتماد ایجاد کنم و ارتباط برقرار کنم. بعضی اوقات ، مردم حتی داوطلبانه نیز مطرح می شوند ، که کاملاً قابل توجه است. برخی از آنها واقعاً خوشحال هستند که از آنها عکس گرفته می شوند – شاید به این دلیل که نیاز انسانی وجود دارد که دیده شود و تصدیق شود.
محیط هایی که من مستند می کنم اغلب تحت سلطه مردان هستند. زنان در این فضاها کمتر قابل مشاهده هستند و به طور کلی ، عکاسی از زنان در ایران دشوارتر است – به خصوص برای عکاسان مرد ، که در ایجاد اعتماد به نفس با افراد زن با چالش های بیشتری روبرو هستند.
سانسور در ایران فراگیر است. از زمان اعتراضات اخیر ، حتی حضور دوربین در خیابان ها به طور فزاینده ای محدود شده است. دولت مایل نیست اجازه تصویر صادقانه از زندگی عمومی را بدهد. این که آیا کار من درک جامعه ایران را تغییر داده است ، چه در داخل کشور یا بین المللی ، نمی توانم بگویم. ایران از نظر فرهنگ و قومیت فوق العاده متنوع است و من فقط یک گوشه کوچک را مستند می کنم. هدف من این است که به عنوان یک کل کشور نمایندگی کنم بلکه بیشتر این است که روی این بخش خاص و غالباً نادیده گرفته جامعه تمرکز کنم.
CV شایان ساجادیان
متولد: شیراز ، ایران ، 1994.
آموزش دیده: خودآموز
تأثیرات: “مطالعه آثار عکاسان دیگر. عکاس مشهور ایرانی کوه گلستان یک بار گفت که او می خواهد عکس های خود را به “سیلی” بیننده “سیلی بزند. به روش خودم ، من در تلاش هستم تا به همان تأثیر برسم – مختل کردن انتظارات بیننده و تحریک یک واکنش. “
نکته عالی: “گرفتن در عکس جلد برای یک ترانه توسط Sevdaliza ، خواننده ای که ترانه ای را به ایران اختصاص داده است زن ، زندگی ، آزادی جنبش ، و پرتره ای از دوست من شهروخ ، یک مجری بزرگسالان همجنسگرا ایرانی که در ایالات متحده به دنیا آمد. او هرگز به ایران سفر نکرده است – و همچنین قادر نیست. شاهرخ عبارت “زن ، زندگی ، آزادی” را که روی سینه خود خال کوبی شده است ، دارد. “
نقطه کم: “مواردی وجود داشته است که من هنگام عکاسی در معرض خطر بودم. در چندین نوبت ، مردم سعی کردند مرا سرقت کنند-یک بار با موفقیت ، اگرچه من توانستم دزد را ردیابی کنم و تجهیزات خود را بازیابی کنم.
نکته برتر: “مطالعه کنید و خیلی سخت کار کنید. راه خود را پیدا کنید – روشی که می خواهید ببینید و فکر کنید.”