رئیس جمهور ایالات متحده دونالد ترامپ در 21 سپتامبر دوباره از پایگاه هوایی باگرام در افغانستان استفاده کرد و در یک پست اجتماعی حقیقت گفت این “اگر افغانستان به پایگاه هوایی باگرام به آنهایی که آن را ساخته اند ، ایالات متحده آمریکا بازگرداند ، اتفاقات بد اتفاق می افتد !!!” زاکیر جلال ، یک مقام در وزارت امور خارجه طالبان ، گفت ، وی گفت: “افغان ها حضور نظامی در تاریخ را پذیرفته اند و این احتمال کاملاً رد شد … اما درب برای تعامل بیشتر باز است. ” ایالات متحده و افغانستان در حال حاضر روابط دیپلماتیک ندارند.
در دنیای سیاست بین المللی ، جغرافیا سرنوشت است. چند مکان این حقیقت را به وضوح تر از پایگاه هوایی باگرام ضبط می کنند. نصب نظامی گسترده واقع در شمال کابل. برای چندین دهه ، این نشانگر نه تنها مبارزه برای افغانستان بلکه مسابقه گسترده تر برای نفوذ در یکی از بی ثبات ترین چهارراه های جهان است: فضایی که در جنوب آسیای جنوبی ، آسیای میانه و خاورمیانه همگرا می شوند.
باگرام فقط یک قطعه املاک و مستغلات نیست. این میدان مرکزی در تخته شطرنج ژئوپلیتیکی اوراسیا است – موقعیتی که از آن قدرت های جهانی می توانند نفوذ ، نظارت بر رقبا را کنترل کنند و جریان وقایع را در یک منطقه وسیع شکل دهند. تاریخچه و کنترل تغییر آن در مورد تعادل جهانی قدرت بسیار آشکار می شود.
سرنوشت جغرافیایی باگرام
باگرام در دره ای در نزدیکی کابل واقع شده است ، اما اهمیت آن بسیار فراتر از مرزهای افغانستان است. در غرب ایران قرار دارد. در شرق ، پاکستان و هند ؛ در شمال ، جمهوری های شوروی سابق آسیای میانه ؛ و به شمال شرقی ، منطقه سین کیانگ چین. روسیه نیز دور نیست. در واقع ، این پایه یک مربع مرکزی را اشغال می کند که از آن چندین “خط حرکت” تابش می کند ، دقیقاً مانند یک بازی شطرنج.
تاریخچه پایگاه هوایی باگرام: کمپین افغانستان
در طول حضور ایالات متحده (2001-2021) ، باگرام به عنوان یک مرکز نظامی به جلو عمل کرد – یک قلعه هوایی با دو باند طولانی که قادر به دستیابی به بمب افکن های سنگین ، هواپیماهای بدون سرنشین و هواپیمایی استراتژیک است. بیش از یک دارایی میدان نبرد ، این یک نکته مهم برای اطلاعات ، نظارت و شناسایی در سراسر بخش گسترده ای از آسیا بود. از دست دادن آن در زمان عقب نشینی آمریکا در اوت 2021 بیش از تاکتیکی بود. این ژئوپلیتیک بود.
بزرگترین پایگاه هوایی در افغانستان ، باگرام ، در حدود 60 کیلومتری شمال کابل ، در استان استراتژیک پاروان قرار دارد. در طول جنگ اتحاد جماهیر شوروی و افغانستان از سالهای 1979-89 ، باگرام به پایگاه حیاتی شوروی علیه مجاهدین تبدیل شد. پس از عقب نشینی اتحاد جماهیر شوروی در دهه 1990 ، پایگاه Bagram متروکه در جنگ بین طالبان و جنگجویان اتحاد شمالی به خط مقدم تبدیل شد.
پس از 11 سپتامبر 2001 ، ایالات متحده و متحدین آن به عهده گرفتند ، زیرا رژیم طالبان را سرنگون کردند. طی دو دهه آینده ، با شروع “جنگ جهانی علیه ترور” (GWOT) ، باگرام به مرکز حضور آمریکا در افغانستان تبدیل شد. این پایگاه به بیش از 77 کیلومتر مربع گسترش یافت و یک باند جدید و بهبود یافته ساخته شد. ایالات متحده میلیارد ها دلار برای تبدیل آن به قلعه ، کامل با مراکز فرماندهی پیشرفته ، سیستم های رادار و محیط های امن. از آنجا ، هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی اعتصابات را به کمربند قبیله ای پاکستان آغاز کردند ، نیروهای آمریکایی پیش بینی بازدارندگی علیه ایران کردند و دارایی های شناسایی به آسیای میانه و غرب چین اشاره کردند.
اولین دولت ترامپ (2017-21) در سال 2020 با طالبان قرارداد امضا کرد ، که پس از دو دهه ، همه سربازان ناتو را از خاک افغانستان بیرون کشید. طی سال بعد ، طالبان زمین را بدست آوردند. هواپیمای نهایی آمریکایی در تاریخ 30 اوت 2021 از فرودگاه کابل پیاده شد. نیروهای آمریکایی در تاریخ 2 ژوئیه باگرام را خالی کردند. این پایگاه در 15 اوت به طالبان افتاد.
با حمایت کمی داخلی برای نگه داشتن سربازان در افغانستان ، نگه داشتن میدان هوایی باگرام هرگز گزینه ای نبود. پس از آن ، وزیر دفاع ، لوید آستین ، وزیر دفاع ، در سپتامبر 2021 به کمیته خدمات مسلح مجلس گفت: “حفظ باگرام نیاز به قرار دادن 5000 سرباز آمریکایی فقط برای کار و دفاع از آن داشت.”
این نماد پایان نقش مستقیم آمریکا در آسیای میانه بود. دیگر ایالات متحده جایگاهی نداشته است که از آن می تواند قدرت را در اعماق قلب اوراسیا قرار دهد. برای مخالفانی مانند روسیه ، چین و ایران ، این یک تسکین بسیار زیاد بود.
بزرگترین سرمایه گذار خارجی چین: ذینفع بالقوه
از بین تمام قدرتهای منطقه ای ، چین شاید بیشترین دلیل برای تماشای باگرام عصبی در دوره ایالات متحده داشته باشد. این پایگاه کمتر از 1200 کیلومتر از سین کیانگ قرار دارد ، جایی که پکن با ناآرامی های جدایی طلب روبرو شده است و واشنگتن از سیاست های خود علیه اویغورس انتقاد کرده است. از باگرام ، نظارت ایالات متحده می توانست فعالیت های چینی را در منطقه تحت نظر داشته باشد ، در حالی که بمب افکن ها می توانند از نظر تئوری قلمرو چین را تهدید کنند.
با رفتن ایالات متحده ، پکن فرصت ها را می بیند. افغانستان هم خطر و هم پاداش بالقوه برای ابتکار کمربند و جاده چین را نشان می دهد. یک افغانستان پایدار ، تحت حاکمیت طالبان ، ممکن است به چین اجازه دهد تا از طریق امتیازات معدن و پروژه های زیرساختی ، ردپای اقتصادی خود را گسترش دهد. حتی شایعات مداوم نیز وجود داشته است ، هرچند که هرگز تأیید نشده است که پکن علاقه ای آرام به دسترسی یا توسعه مجدد باگرام نشان داده است. این که آیا چین تا به حال چنین حضور را نظامی می کند ، مشکوک است ، اما این واقعیت که این گزینه وجود دارد ، از نظر ژئوپولیتیک قابل توجه است.
چین به عنوان بزرگترین سرمایه گذار خارجی در افغانستان ، در درجه اول از طریق قراردادهای اساسی در بخش های نفت و معدن ظاهر شده است. در سال 2023 ، شرکت پترولیوم و گاز Xinjiang آسیای مرکزی (CAPEIC) یک قرارداد 25 ساله استخراج نفت را در حوضه Amu Darya امضا کرد که به ارزش 540 میلیون دلار در طی سه سال به ارزش خود بود. پیش از این ، معدن مس Mes Aynak – با ارزش 3 میلیارد دلار – به شرکت متالورژی چین (MCC) اجاره داده شد و آن را به یکی از بزرگترین پروژه های استخراج افغانستان تبدیل کرد ، اگرچه به دلیل بی ثباتی تأخیر داشت. شرکت های چینی همچنین در کنار رشد روابط تجاری مانند دسترسی بدون تعرفه برای صادرات افغانستان ، علاقه زیادی به لیتیوم و سایر منابع معدنی نشان داده اند. در حالی که سایر کشورها مانند هند ، ازبکستان ، ترکیه و ایران میلیارد ها دلار در زیرساخت ها و معدن افغانستان سرمایه گذاری کرده اند ، گزارش های اخیر با توجه به مقیاس و اهمیت استراتژیک پروژه های خود ، چین را به عنوان سرمایه گذار برتر خارجی افغانستان توصیف می کنند.
روسیه: دوباره تسکین یافت اما نگران شد
برای مسکو ، باگرام تحت کنترل ایالات متحده یک تحریک کننده ثابت بود. از زمان عقب نشینی اتحاد جماهیر شوروی از افغانستان در سال 1989 ، روسیه به دنبال حفظ حوزه محافظتی در آسیای میانه است. حضور ناتو در باگرام آن کره را تهدید کرد. این پایگاه یادآوری این بود که قدرت آمریکایی می تواند به خواست جنوبی روسیه وارد شود.
با گذشت واشنگتن ، مسکو تسکین یافت – اما شکایت نکرد. روسیه نمی خواهد بازگشت ایالات متحده باشد ، اما از تسلط چینی در افغانستان نیز می ترسد. اگر پکن هرگز جایگاه بلند مدت در باگرام را بدست آورد ، مسکو می توانست خود را با یک رقابت قدرتمند جدید در حیاط خلوت خود پیدا کند. در حال حاضر ، استراتژی روسیه تشویق بی ثباتی کنترل شده است: افغانستان باید برای ورود مجدد غربی ها بیش از حد غیرقابل پیش بینی باشد ، اما نه آنقدر آشفته که جهادی در آسیای میانه گسترش می یابد و امنیت خود روسیه را تهدید می کند.
ایران: یک تسکین استراتژیک اما دوباره نگران شد
از بین تمام قدرتهای هم مرز با افغانستان ، ایران شاید فوری ترین تهدید از کنترل ایالات متحده باگرام را احساس کند. این پایگاه که تنها در فاصله چند صد کیلومتری از مرز شرقی آن واقع شده بود ، نمادی از توانایی واشنگتن در فشار به تهه ای به تهران بود. در اوج تنش های ایالات متحده -ایران ، Specter of Bagram به عنوان یک پرتاب برای اعتصابات در تفکر استراتژیک ایران بزرگ شد.
عقب نشینی ایالات متحده باعث تسکین قابل لمس شد. با مسئولیت طالبان ، ایران خطر مداخله خارجی از خاک افغانستان را کمتر می بیند. در همان زمان ، تهران با دقت می چرخد. این ترجیح می دهد که افغانستان ضعیف باشد اما هرج و مرج باقی بماند ، و اطمینان حاصل کند که هیچ قدرت خارج از کشور – چه آمریکا ، هند و حتی چین – نمی تواند از باگرام در برابر منافع ایران استفاده کند.
پاکستان: دوباره شریک آمریکا
برای پاکستان ، باگرام یک شمشیر دو لبه بود. از یک طرف ، این یک مرکز آمریکایی بود که هواپیماهای بدون سرنشین شبه نظامیان در مناطق قبیله ای پاکستان ، غالباً با هزینه های سیاسی برای اسلام آباد ، مورد اصابت شبه نظامیان قرار گرفت. از طرف دیگر ، این نیروهای آمریکایی را درگیر افغانستان نگه داشت و به طور غیرمستقیم با داشتن نفوذ هند در آنجا از منافع خود پاکستان حمایت می کرد. امروز پاکستان راحت تر است. با بازگشت طالبان در کابل و هیچ سرباز آمریکایی در باگرام ، اسلام آباد نسبت به اعتصابات و نظارت آمریکایی ها آسیب پذیر کمتری دارد. بزرگترین ترس آن کنترل طالبان بر پایه نیست ، بلکه این احتمال – هرچند از راه دور – است که هند روزی می تواند به آن دسترسی پیدا کند. از همین حالا ، ژنرال مونیر ، رئیس ارتش پاکستان دوباره با رئیس جمهور ترامپ به یک سفر ماه عسل با رئیس جمهور ترامپ بازگشت ، بنابراین دیگر نگران علاقه هند در آنجا نیست.
هند: تماشای از حاشیه
هند مدتهاست که به عنوان ضد تعادل با پاکستان علاقه ای به افغانستان داشته است. با این حال هرگز به باگرام دسترسی نداشت. تحت کنترل ایالات متحده ، این پایگاه با محدود کردن پاکستان و نظارت بر چین اطمینان خاطر را فراهم می کند. اما با رفتن واشنگتن ، دهلی نو با یک محیط استراتژیک نامشخص تر روبرو شد.
تأثیر مستقیم هند در باگرام طبق قانون طالبان تقریباً غیرممکن است. درعوض ، هند به راه های دیگر روی آورده است ، مهمترین آنها سرمایه گذاری آن در بندر چاباهار در ایران ، پروژه ای است که به آن اجازه می دهد تا پاکستان را دور بزند و دسترسی به تجارت به آسیای میانه را حفظ کند. در حالی که باگرام همچنان نمادی جالب از آنچه ممکن است باشد ، حرکات شطرنج هند باید در جای دیگری در هیئت مدیره انجام شود.
امروز باگرام
پایگاه هوایی Bagram امروز ساکت است ، باند فرودگاه های آن دیگر با غرش هواپیماهای آمریکایی سر و صدا نمی کنند. اما وزن استراتژیک آن ناپدید نشده است. درعوض ، از داشتن قلعه فعال به یک جایزه نهفته تغییر کرده است ، ارزش آن در صورت تغییر مجدد توسط هر یک از قدرتهای اصلی ، در آن می تواند به معنای آن باشد. برای ایالات متحده ، زمانی بود که میدان غالب اکنون تسلیم می شد. برای چین و روسیه فضایی برای تماشای دقیق است ، مبادا آن را به دست رقیب بیفتد. برای ایران این یک تسکین بود که آن را از کنترل ایالات متحده خارج کنیم.
در بازی گسترده تر ژئوپلیتیک ، باگرام همچنان میدان مرکزی است – موقعیتی که ممکن است خطوط رقابت تازه ای را با رئیس جمهور ترامپ تصمیم بگیرد که کارت خود را برای داشتن پایگاه هوایی باگرام در مرکز فعالیت های افغان خود باز کرده است. آیا این یک پیاده در دست طالبان باقی مانده است ، به یک جایزه برای چین تبدیل می شود ، یا از این رو باز می گردد تا به مهار ما بپردازد.
دلیل منطقی ترامپ برای داشتن باگرام
پایگاه امروز تحت کنترل طالبان است. به گفته این ، ایالات متحده از مدت ها قبل نگران این بود که چین پس از خروج از طریق ورود به افغانستان به آنجا برود. با این حال ، ترامپ طیف وسیعی از ادعاها را در مورد این موضوع مطرح کرده است. وی در اوایل سال جاری گفت که باگرام “ساعتی از جایی است که چین سلاح های هسته ای خود را می سازد” ، اما دولت بایدن سال گذشته به نماینده طالبان در اعتبار سفیر پکن داد.
برای چین ، روابط با موضوع افغانستان به دلیل داشتن جمعیت قابل توجهی از مسلمانان در خود در مرزهای سین کیانگ است. پکن می خواهد اطمینان حاصل کند که عناصر رادیکال در افغانستان در قلمرو خود عبور نمی کنند. برای این منظور ، تلاش کرده است تا روابط را در یک چارچوب محدود تقویت کند و همچنین سرمایه گذاری هایی را در افغانستان انجام داده است.
وسواس دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریكا در مورد باگرام فقط مربوط به غرور نظامی نیست و یا تصحیح آنچه او به عنوان اشتباهات عقب نشینی بایدن و تهدیدهای اخیر وی (21 سپتامبر) برای مجازات افغانستان در صورتی كه آنها بازگرداندن تسهیلات نظامی استراتژیک ایجاد شده توسط ایالات متحده را نشان نمی دهد ، نشان می دهد كه بازی عمیق تر از سیاست جهانی قدرت را نشان می دهد و به دنیای بازگرداندن بازی بزرگ در مرکز آسفالت یادآوری می كند.
“کسی که باگرام را نگه می دارد ، چهارراه را نگه می دارد: قدرت ، استراتژی و رقابت در افغانستان.” باگرام در نزدیکی کابل قرار دارد و آن را به عنوان قطبی برای ایجاد قدرت در افغانستان و در نزدیکی رقبای ایران ، پاکستان ، چین ، هند و آسیای میانه – و نه چندان دور از روسیه تبدیل می کند. این امر باعث می شود که آن را به یک موقعیت عملیاتی رو به جلو در منطقه ای که منافع قدرتهای بزرگ در اتومبیل ها همپوشانی دارند ، باشد.