افغانستان پس از عقب نشینی ناتو و بازگشت سریع طالبان به قدرت ، موفق به ایجاد انحصار بر خشونت یا کنترل کلی بر قلمرو آن شد.
شدیدترین نتیجه این شکست گسترده و گسترش سلاح ها است که بسیاری از آنها درجه ناتو هستند که در بازار سیاه شروع به گردش می کنند و به دست گروه های مبارز می روند. با این حال ، با صحبت کردن طالبان از نظم ترمیم شده و حاکمیت ملی ، ساختار فرماندهی شکستگی آنها ، یک اصول فاقد نظم و انضباط داخلی ، زمین حاصلخیز را برای قاچاق سلاح ایجاد کرده است که نه افغانستان و نه همسایگان آن نمی توانند با وجود آنچه که اعتراف می کنند ، از بین بروند.
در عوض ، بقایای جنگ به دست قابل لمس می روند. از رژیم طالبان و به جناح های مبارز. چنین سلاح گرم درجه بالا شامل تفنگ های M4 و M16 است که زمانی بخشی از زره پوش توسط متحدین غربی به نیروهای امنیتی افغانستان داده می شدند. آنها نمادی از عدم نظارت و کنترل خطرناک هستند ، همانطور که این سلاح ها ، اکنون در بازارهای غیررسمی مجاور مرز شرقی افغانستان نشان می دهند. این ذخایر به دور از تأمین امنیت طالبان به عنوان ناتوانی یا عدم تمایل طالبان در اجرای نظم و انضباط در بین رده های خود ، این امر را برای جنگ سالاران و فرماندهان محلی آسان کرده است تا از این منابع به نفع خود استفاده کنند.
قندهار خود را اعلام می کند ، مرکز فرضی اقتدار طالبان ، اما برخی از جناح های موجود در این گروه به طور فزاینده ای خودمختار می شوند. رهبری مرکزی سفارشاتی را ارسال و دریافت می کند ، که معمولاً نادیده گرفته می شوند یا به صورت انتخابی اجرا می شوند ، به ویژه هنگامی که این دستور مغایر با تجارت غیرقانونی سودآور است ، مانند قاچاق اسلحه. این یک نافرمانی حادثه ای نیست ، اما این یک ضعف ساختاری حاکمیت طالبان است. بدون یک زنجیره فرمان متحد و نمای کلی که از آن ناشی می شود ، فرماندهان منطقه به عنوان شبه “جنگ سالاران” عمل می کنند ، که براساس آن یا جاه طلبی های محلی یا دشمنی ها از یک استراتژی ملی مرکزی بالاتر است.
در نتیجه این تکه تکه شدن ، تصمیمات کنترل تسلیحات برای مقابله با جناح های مختلف سیاسی به عروسک های سیاسی تبدیل شده است. این تقسیمات داخلی امکان پذیر شده و در بعضی موارد حتی برعکس تأمین مرزهای کشور و جلوگیری از پایان سلاح ها در دست افراط گرایان را تشویق کرده است. جریان سلاح در مرز به مناطق قبیله ای پاکستان در مناطقی که تحت کنترل یا تحت تأثیر شبکه حقانی قرار گرفته اند ، روال شده است ، جناحی که دارای پایگاه قدرت نیمه خودمختار خاص خود است. عدم عدم تحرک رژیم افغانستان برای متوقف کردن چنین حرکتی ، نگرانی جدی است که آیا کسی بی کفایت ، مقاومت در برابر آن یا همدستی عمدی است.
بنابراین ، عدم موفقیت طالبان در تصرف زرادخانه آنها ، تأثیرات مستقیمی برای صلح و ثبات منطقه دارد. یکی از نگران کننده ترین ، جسارت گروه هایی مانند Tehrik-I-Taliban Pakistan (TTP) است که اسلحه های تازه در دسترس را به نفع خود برای به دست آوردن زمینه بیشتر در پاکستان تبدیل کرده است. یک بزرگراه برای اسلحه های پیشرفته-یکی از این محصول عدم نظارت معنادار طالبان بر مرز متخلخل افغانستان و پاکستان است که مدتها پیش به عنوان گذرگاه تأسیس شده بود که توسط آن شبه نظامیان و قاچاقچیان می توانند از آن عبور کنند-اکنون پدید آمده است. این سلاح ها از یک دست به دست دیگر منتقل می شوند و با تعادل قدرت در منطقه بین بی ثباتی و تغییر خشونت.
این ارتباط بین آنچه طالبان می گویند و آنچه می تواند اداره شود ، در زمین خطرناک است. استان های مجاور مرز یک داستان متفاوت است: در حالی که رهبری در قندهار ممکن است امور و اعلامیه هایی را برای کنترل پروژه و اقتدار اعلام کند ، اما آنها در واقع کنترل نیستند و اقتدار ندارند. علیرغم عذاب که فرماندهان محلی توانایی درونی دارند ، هنوز هم جاه طلبی های سیاسی و سیاسی وجود دارد که باعث ترافیک سلاح ها می شود. این نه تنها امنیت ملی را نابود می کند ، بلکه باعث افزایش ایدئولوژی های افراطی و گروه هایی نیز می شود که در حال کاهش هستند.
علاوه بر این ، مناطق اجرا طالبان از آن زمان به نقاط مهمی برای گروه بندی مجدد شبه نظامیان تبدیل شده اند و بخش هایی از پناهگاه های عملیاتی افغانستان را برای افراط گرایان ساخته اند. ایدئولوژی های رادیکال شکوفا می شوند ، و خشونت در محیطی که به دلیل عرضه مداوم اسلحه وجود دارد ، شکوفا می شود ، آن محیطی که با تأمین مداوم اسلحه به طور مشترک با ضعف حاکمیت طالبان همراه با اجرای انتخابی قانون و نظم ایجاد می شود. در زمانی که ترس از جامعه بین المللی نسبت به تعامل با رژیم طالبان تنش دارد ، ما نمی توانیم این تهدید را نادیده بگیریم.
این می گوید که دولت طالبان در مورد این مسئله سکوت کرده است. در همین زمان ، علیرغم افزایش گزارش های مربوط به قاچاق اسلحه ، به ویژه از مناطقی که توسط شبکه حقانی کنترل می شوند ، رژیم نتوانسته است هیچ اقدامی ملموس علیه تجارت انجام دهد. این امر می تواند به عنوان غفلت منفعل یا تأیید بدتر از آن انگیزه یابد. هر دو باد مبتنی بر یک واقعیت افسرده کننده است: رهبری افغانستان در حال حاضر فاقد اراده و وحدت برای جلوگیری از سلاح ها در مرزهای خود است.
سرانجام ، تکثیر ناسالم اسلحه در منطقه یک محصول مستقیم از ساختار داخلی در هم تنیده و شکسته طالبان و خلاء کنترل متمرکز در دفع دائمی هیچ کس است. با وجود شبه نظامیان بیشتر و بیشتر در مرزها ، و بیشتر و بیشتر و بیشتر و بیشتر ، هزینه عدم تحرک ، نه فقط برای افغانستان بلکه برای آسیای جنوبی افزایش می یابد.