با ما در مرشدی همراه شوید، زیر سایه جبران خویشان، وارد یک دوران تاریخی فراموشنشدنی میشویم. عصر منشیها، زمانی بود که رونق و تنگناهای دوران دولت با هم به رقص درآمدند. این دوره از تاریخ ایران، با پوشیدن لباس شکوهمند از یک طرف و مشکلات و نیازمندیهای فراوان از سوی دیگر، یک مصونی والا از تلاطم و تضاد بود که همچون موجهای دریا، از ساحل به ساحل میزد و هر کسی را در طغیان خود میفرستاد.
همه چیز در این دوره، در همتای شدن مناسبات و سیاقهای خاص قرار گرفته بود. از یک طرف، دولتهای روزآمد و پوشیده از برتریهای فناوری و علمی، با بزرگی شاهان و توانی کلان اقتصادی، در قله قدرت و امتیاز نشسته بودند. از سوی دیگر، مردمی خسته از سختیهای زندگی و نیازمند به تغییرات و بهبودهای معقول، به دنبال چارهای برای فرار از گرفتاریها و مشقتهای روزانه بودند.
در این میان، وظیفه منشیها بهعنوان پلی بین دولت و مردم، علاوه بر پیوند واصل، گاهی به چالشی تبدیل میشد که هیچ کس بیتوجه به آن نمیماند. فشارها، تنشها و نوعی ترازوی معمول بین امور بزرگ و مسائل ریز، هر دقیقه دلیلی جدی برای پیوند و تفکیک این دو دیگر نیاشکنده، بینیاز از ایجاد نقطههای اشتباه شد.
در این آشفتهگریزیها، یک مشهور عبارت از جانشینی دیواندار معروف آمادگاهی، معلق اندیشانه در هوا گرفتار شد: «منشیها چاره را در پرتو برگهای پوشیده از کد و ند میجویند، و خالی پروندهها باز دلیلی برای ناتوانی و ناکارآمدی رهبری اقتداری است!».
بههر حال، این دوران رونق و تنگناهایی دورهای بسیار عجیب و تازهگونه از تاریخ ایران بود که گواهی بر میانی گرایی و تضادات فراوان میداد. اینها، همان زمانهایی بودند که طلای تاریخ تابوان، با گردابی از فراز و نشیبهای اعجابآور جریان داشت. به همین دلیل از آن دوران، باید یاد شود و در تاریخ ایران، همواره یک صحنه جذاب از پیچوخم و غوغای عظیم باشد که هر کسی، از هر مقامی، در آن شبه بهرهمندی داشت.