یک ورودی بزرگ یا قوس بزرگ وجود ندارد که شما را از مسیر Archipelago استقبال کند. این فقط یک جاده مسالمت آمیز است که از تورکو ، پایتخت سابق فنلاند ، شهری از خیابان های سنگفرش ، نان های دارچین غول پیکر و یک بندری که مانند نمک و جلبک دریایی معطر است ، بیرون می آید. من به پدال هایم می چسبیدم ، به سمت غرب چرخیدم و دوچرخه سواری را به سمت زنجیره ای از جزایر متصل به کشتی ها ، پل ها و جنگل های ضخیم شروع کردم.
این سفر فقط مربوط به دوچرخه سواری نبود – این در مورد پیدا کردن یک ریتم جدید بود. هر مایل من را عمیق تر به سکوت ، روستاهای خواب آور گذشته ، جنگلهای معطر و دریاچه های آینه مانند که خط بین آب و آسمان را تار می کرد ، کشید. هیچ کس به من نگفت که صلح آمیزترین ماجراجویی تابستانی اروپا در گوشه جنوب غربی پنهان شده است عظم، در میان 20،000 جزیره کوچک. اما در آنجا بود ، در زیر لاستیک های من آشکار شد.
Sergi Reforedo/Getty Pictures
اولین کشتی درست به موقع وارد شد – فین ها دقیقاً مانند آن هستند. اگر جدول زمانی 12:00 می گوید ، موتور در ساعت 11:59 در حال لرزیدن است. هنگامی که در آب می چرخید ، مرغ دریایی قوس های تنبل را بالای سر ما قرار داد. از یک طرف ، یک کلبه قرمز که در جزیره خود قرار دارد ، عرشه چوبی آن به دریا می رسد و یک قایق کوچک که به سمت آن گره خورده است. از طرف دیگر ، یک پسر و پدربزرگش از یک صخره مسطح ، صندلی های آنها و سبد پیک نیک که به طور مرتب در کنار آنها مرتب شده بودند ، ماهیگیری کردند.
هنگامی که کشتی به ساحل بعدی رسید ، جاده در امتداد یک جنگل توس پیچید. در پایین خزه ، زغال اخته وحشی مانند قطره جوهر می لرزید. متوقف شدم ، یک کاسه از کوله پشتی خود را بیرون آوردم و شروع به چیدن کردم. نیمی از انواع توت ها مستقیم به دهانم رفتند و زبانم را به رنگ آبی عمیق رنگ آمیزی کردند. عطر و طعم آنها وحشی تر ، شیرین تر از هر نسخه سوپر مارکت بود – با آفتاب و تن های خاکی در حال غرق شدن بود.
من نمی خواهم کشتی بعدی را از دست بدهم ، به پدال زدن ادامه دادم.
در پارینن ، اولین روستا در مسیر ، من در یک نانوایی مکث کردم. دیوارهای ساختمان با همان خردل زرد به عنوان خورشید بعد از ظهر نقاشی شده است. در داخل ، بوی هل بو می داد. من یک نان تازه و یک قهوه سیاه قوی سفارش دادم ، سپس در بین میزهای باغ نشستم. نگاه کردم که بچه ها گل ، قلب و ستاره های آسفالت را با گچ رنگارنگ می کشیدند. لبخند به گونه های من بلند شد.
مارکوس لیندستروم/گتی تصاویر
چیزی در مورد وجود دارد سفر با دوچرخه– شما شروع به توجه به چیزهای کوچک می کنید. نحوه فیلتر کردن نور از طریق درختان. چگونه توت فرنگی صد سایه قرمز دارد. صدای نرم یک برگ سبز در جاده ای که توسط لاستیک و پله مشخص شده است.
من یک علامت خیابانی را مشاهده کردم و فکر کردم که چرا به دو فنلاندی و سوئدی نوشته شده است. بعد از کمی تحقیق ، فهمیدم که در بیشتر قسمت های مجمع الجزایر ، سوئدی در واقع زبان اصلی است. بسیاری از افراد محلی رشد می کنند که منحصراً با آن صحبت می کنند. تاریخ طولانی فنلاند با سوئد هنوز بسیار زنده است. این کشور دو زبان رسمی دارد و همه چیز ، از برچسب های غذایی گرفته تا برنامه های درسی مدرسه ، این را منعکس می کند. صحبت از مدارس ، سیستم آموزش فنلاند از بهترین های جهان است. این نشان داد – همه من با او ملاقات کردم انگلیسی عالی صحبت می کردند ، و من هرگز در گرفتن راهنمایی یا کمک در مشکل نبودم.
من یک جاده شن را دنبال کردم که هنگام ورود به Nauvo ، خط ساحلی را در آغوش گرفت. گاوهایی که در مزارع آفتابی قرار دارند. من انبارهای قرمز ، چمنزارهای وزوز و بستنی را پشت سر گذاشتم که در آن یک زوج مسن مخروط بستنی شیرین بیان را به همراه داشتند. شیرین بیان – به ویژه انواع نمکی که به آن معروف است سلیمکی– این یک درمان کلاسیک فنلاندی است. طعم جسورانه و مهارکننده آن مورد علاقه نسل ها قرار گرفته است.
Eemeli Rantasalo/Getty Pictures
من دوچرخه خود را قفل کردم و به یک مهمانخانه چوبی جذاب ، که در آن با “1890” مهر شده بود ، چک کردم. مالک قبل از شام به من یک چرخش سونا پیشنهاد داد و البته من گفتم بله. در عظم، سونا در همه جا وجود دارد. در واقع ، سونا بیشتر در فنلاند نسبت به اتومبیل وجود دارد. آنها بخشی از زندگی روزمره در اینجا هستند – مکانی برای استراحت ، شارژ مجدد و اتصال مجدد. تقریباً هر خانوار دارای یک نفر است و هیچ تابستان فنلاند بدون شیب در دریا به عنوان یک استراحت از گرمای بخار کامل نیست.
این سونا درست در ساحل نشست. من به گرمای 176 درجه آن ، هوا ضخیم با رایحه چوب گرم. بعد از مدتی ، پابرهنه را به پایین حوض و کبوتر به دریای بالتیک رفتم. آب خنک به دور من پیچیده شده است. من روی پشتم شنا کردم ، خیره شدم ، چون آسمان به نارنگی تبدیل شد و چند ستاره شروع به ظاهر شدن کردند. هیچ کس دیگری در چشم نبود – فقط دریا ، آسمان و سکوت. در طول تابستان نوردیک ، خورشید از نیمه شب گذشته است. این افق را در نور طلایی بدون هیچ گونه تنظیم کامل – فقط قبل از بلند شدن دوباره حدود ساعت 4 صبح استراحت می کند.
صبح روز بعد ، من به شدت استراحت کردم ، عضلاتم در دریا و سونا نرم شد. برای صبحانه ، من فرنی جو دوسر سنتی با ریواس داشتم کیسلی، نوعی سوپ میوه شیرین. سپس وقت آن بود که دوباره به دنباله برگردیم.
Sergi Reforedo/Getty Pictures
از طریق Korppoo و Houtskär ، من از مزارع با گل وحشی گذشته و کافه های آرام استفاده کردم ، جایی که بطری خود را با آب چشمه تازه مستقیم از شیر آب پر کردم. فکر نمی کنم تا به حال آب داشته ام که چنان مزه آن را تمیز کرده است ، بسیار ملایم.
ناهار یک ساندویچ سالمون دودی بود که به نان چاودار تازه با مایو و خیار می چسبانده بود. برای دسر ، من یک جعبه تمشک را در یک بازار تابستانی خریداری کردم. بازارهای فنلاند به طریقی ساکت هستند – بدون هرج و مرج ، بدون فروش. مردم صف کشیدند ، بدون صحبت های کوچک سفارش داده شدند ، کارتهای اعتباری خود را ضربه زدند و به هم رفتند. پول نقد در اینجا وجود ندارد.
در Iniö ، من با یک خانم سالخورده روبرو شدم که به من گفت که او 73 سال در این جزیره زندگی کرده است. “چرا ترک می شود؟” او کوچک شد. “هر آنچه من دوست دارم اینجا است.” من او را باور کردم.
هرچه دورتر رفتم ، کمتر تلفن خود را برای ناوبری چک می کردم. علائم Blue Path راه را نشان می داد ، و احساس می شود که جاده خود به دنبال من است: به پدال زدن ادامه دهید و به آنجا خواهید رسید.
آن شب ، من در یک Airbnb آرام ماندم. هوای عصر ملایم و گرم بود و از طریق پنجره های باز نسیم و اتاق را با رایحه کاج پر می کرد. همسایگان کالباس های کباب شده در بیرون ، حوله های اطراف کمر و آبجو در دست خود را کباب می کنند. برای شام ، چیزی سنتی را امتحان کردم – یک سوپ تابستانی فنلاندی با نخود فرنگی ، گل کلم و یک آبگوشت خامه ای. در یک کاسه راحت بود.
من از آواز پرندگان بیدار شدم و به آرامی از مزارع بلند می شدند. شبنم هنوز به چمن چسبیده است. یک گوزن از آنجا که من صبحانه در خارج از منزل می خوردم از دور من را تماشا می کرد: نان جو ، پنیر نرم و برش های گوجه فرنگی گیلاس. بدون ترافیک ، نه مردم – فقط یک موتور قایق دوردست. این صلح بود.
Archipelago Path یک حلقه 160 مایل است که در تورکو شروع و پایان می یابد و از جزایر عبور می کند که اکثر مردم هرگز از آنها نشنیده اند. از نظر فنی ، این یک مدار است ، اما هر جزیره مانند دنیای کوچک خود احساس می کند. و برای تکمیل آن ، نیازی به دوچرخه سوار نخبه نیست. جاده ها صاف ، ساکت و منظره هستند و سرعت آن کاملاً مال شما است.
مسیر کامل از ژوئن تا آگوست باز است ، هنگامی که کشتی ها اجرا می شوند و جزایر پس از یک زمستان طولانی زنده می شوند. ژوئیه نقطه شیرین است ، اما زود کتاب. اقامتگاه ها از مهمانخانه های دنج گرفته تا کابین های مدرن با سوناهای اختصاصی و منظره دریا است.
یک دوچرخه تور یا ماسه ای محکم ، دنده دوچرخه سواری ، لباس شنا ، بادگیر ، ضد آفتاب ، کلاه ، یک بطری آب و میان وعده ها را به همراه داشته باشید. نور را بسته بندی کنید و مخلوط های دنباله دار را در صفحه خود نگه دارید زیرا ممکن است خود را در کنار دریا نشسته و از حرکت بسیار خوشحال شوید. اگر چیزی را فراموش کنید ، مشکلی نیست – سوپر مارکت های جالب از بهترین مواردی هستند که من دیده ام ، با همه چیز ، از اسپری پشه گرفته تا میله های پروتئین.
آنچه من هنگام پدال در آن 20،000 جزیره فهمیدم این است: کندی چیزی نیست که شما از آن فرار کنید – این چیزی است که شما به آن باز می گردید. دنباله مجمع الجزایر فنلاندی شما را با سکون خود جلب می کند. نوعی که به شما یادآوری می کند که واقعاً کمتر می تواند بیشتر باشد. این سکوت نیازی به احساس خالی نیست. اینکه یک سونا و یک غرق دریایی می توانند تقریباً در مورد هر چیزی درمان کنند.
تا زمانی که به تورکو برگشتم ، فکر می کردم: چگونه می توان چنین گوشه شاعرانه ای از جهان را در زیر رادار اکثر مسافران تابستانی وجود داشت؟ هیچ جمعیتی و پارکینگ پر شده وجود ندارد. انتظار داشته باشید که فضا از طبیعت دست نخورده حرکت کند. بنابراین ، اگر شما در حال دیدن یک تابستان به دور از سر و صدا هستید ، اجازه دهید نسیم بالتیک شما را در مسیرهای پنهان دنباله مجمع الجزایر حمل کند – و کشف کنید که تابستان نوردیک واقعاً چه احساسی دارد.