به نظر می رسد که در یک چرخش قابل توجه از وقایع ، ایالات متحده در حال تغییر مجدد وضعیت خود به سمت طالبان است و این نشانگر علاقه جدیدی به درگیر شدن با رژیم است که اکنون بر افغانستان حاکم است. یک هیئت آمریکایی به تازگی در 20 مارس 2025 به رهبری آدام بوهلر ، فرستاده ویژه ایالات متحده برای گروگان و زالمی خلیل زاد ، فرستاده سابق ایالات متحده در افغانستان ، از کابل بازدید کرد و با مقامات برتر طالبان در آنجا ملاقات کرد.
این دیدار ، همراه با گزارش هایی از برنامه ریزی ایالات متحده برای بازگشایی سفارت خود در افغانستان ، شناخت واشنگتن از پویایی ژئوپلیتیکی به سرعت در حال تحول ، به ویژه در حال گسترش ردپای استراتژیک چین در منطقه را برجسته می کند.
در حالی که در ابتدا بیشتر کشورها از تعامل با طالبان دریغ می کردند و با احتیاط از تحولات آنجا پیروی می کردند ، چین ، که ناشی از سیاست خارجی عملی و محاسبات استراتژیک بود ، یکی از اولین دولت هایی بود که مستقیماً با این رژیم درگیر شد.
پکن همچنان میزبان نمایندگان افغانستان ، تقویت روابط دیپلماتیک و گسترش حضور خود از طریق پروژه های ابتکار کمربند و جاده (BRI) و سایر تعامل های استراتژیک است. گسترش نفوذ چین در افغانستان باعث شده است که واشنگتن دوباره استراتژی خود را تجدید نظر کند ، زیرا نمی خواهد رقیب ژئواستراتژیک آن ، پکن ، کاملاً بر چشم انداز ژئوپلیتیکی افغانستان مسلط شود. خروج ایالات متحده از افغانستان در سال 2021 یک خلاء قدرت ایجاد کرد که اکنون پکن به طور فعال به دنبال پر کردن است.
امروز ، صعود جهانی چین به جایی رسیده است که دیگر نمی توان آن را به تنهایی در هند و اقیانوس آرام محدود کرد. استراتژی هایی که صرفاً بر محدود کردن تأثیر آن در آن منطقه متمرکز شده اند ، ناکافی است. تأثیر ژئوپلیتیکی آن امروز در هر قاره ، شامل نیمکره غربی ، آسیا ، آفریقا ، آمریکای لاتین ، آسیای میانه و حوزه های کلیدی دریایی است.
در نتیجه ، ایالات متحده در حال فکر کردن در مورد “استراتژی یکپارچه جهانی” برای به چالش کشیدن نفوذ در حال گسترش چین است. در برابر این زمینه ، مقابله با حضور فزاینده چین در افغانستان نیز به طور فزاینده ای قابل توجه می شود ، زیرا پکن به سرعت جایگاه استراتژیک خود را در آنجا عمیق تر می کند. علاوه بر این ، در یک توسعه اخیر ، چین 100 درصد دسترسی بدون تعرفه به بازارهای خود را که از اول دسامبر 2024 مؤثر است ، به افغانستان اعطا کرد و باعث افزایش اهرم استراتژیک پکن در منطقه شد.
فراتر از رقابت ژئوپلیتیکی با پکن ، تروریسم عامل اصلی تمرکز تجدید شده واشنگتن بر افغانستان است. واشنگتن با وجود استان دولت اسلامی خراسان (ISKP) که هنوز هم تهدیدی را ایجاد می کند ، در حال بررسی راه های همکاری با طالبان در زمینه اطلاعات و عملیات ضد تروریسم است.
نکته قابل توجه ، به نظر می رسد که ایالات متحده به طور فزاینده ای مایل به درگیر کردن طالبان مستقیم و دور زدن پاکستان است. سالها فریب و عبور مضاعف توسط اسلام آباد به طور قابل توجهی اعتماد آمریکایی را از بین برده است و این امر به یک رویکرد عملی تر از ایالات متحده نیاز دارد.
جالب اینجاست که طالبان همچنین می خواهند مستقیم و دو طرفه با ایالات متحده درگیر شوند و با دستکاری مشابه پاکستان روبرو شده اند ، که از لحاظ تاریخی از این گروه برای پیشبرد اهداف استراتژیک خود استفاده کرده است.
علاوه بر این ، گزارش های رسانه ای حاکی از آن است که ایالات متحده ممکن است عملیات را در پایگاه هوایی باگرام ، که قبلاً برای عملیات نظامی آمریکا در افغانستان مرکزی بود ، از سر بگیرد. گفته می شود ، توافق پنهانی بین واشنگتن و طالبان حاصل شده است که دومی در عوض امتیازات خاصی را دریافت کرده است.
اگر درست باشد ، این می تواند نشان دهنده سطح فزاینده ای از هماهنگی استراتژیک بین پنتاگون و طالبان باشد ، که به طور بالقوه با هدف مهار نه تنها نفوذ چین در منطقه بلکه ایران نیز انجام می شود. اگرچه ممکن است طالبان از فعالیت های ایالات متحده علیه ایران حمایت نکند ، حتی همکاری های محدود نیز می تواند جایگاه منطقه ای را که به دنبال آن است ، فراهم کند.
مشارکت احتمالی ترامپ با طالبان نیز به دلیل منطقی ژئوشونومیک هدایت می شود. افغانستان مقادیر زیادی از ذخایر بحرانی معدنی دارد که حدود 1.4 میلیون تن متریک تخمین زده می شود ، از جمله ذخایر گسترده در سایت کربناتیت Khanneshin هلمند. این مواد معدنی بحرانی نادر زمین برای فن آوری های جدید ، انتقال انرژی پاک و تنوع زنجیره تأمین ضروری است. با حرکت چین برای تسلط بر این بخش ها ، ایالات متحده آرزو می کند به این دارایی ها و منابع استراتژیک کلیدی برای حفظ رقابت اقتصادی و فناوری خود دسترسی داشته باشد.
این ضرورت ژئوئن اقتصادی برای تعامل با طالبان نیز توسط شخصیت معامله ای ترامپ تکمیل می شود. شخصیت هایی مانند دونالد ترامپ ، که دیپلماسی معاملات را بر روی یک رویکرد مبتنی بر ارزش اولویت بندی می کنند ، با رویکرد مشابه عملگرا طالبان هماهنگ هستند. رویکرد ترامپ به درگیری های بین المللی ، که به جای استدلال های اخلاقی بر نتایج عملی متمرکز شده است ، چنین تعامل را ممکن می سازد.
علاوه بر این ، درگیر شدن با طالبان می تواند به طور بالقوه رفتار خود را تعدیل کند ، زیرا آنها به دنبال شناخت و مشروعیت بین المللی هستند و آنها را وادار به رعایت هنجارها و استانداردهای جهانی می کند. درگیر شدن با طالبان از طریق یک رویکرد عملی و سازنده که صلح ، ثبات و امنیت منطقه ای را در اولویت قرار می دهد – به جای تمرکز بر استانداردهای لیبرال دموکراتیک – به نفع افغانستان ، همسایگان آن و جامعه بین المللی گسترده تر است.
دهلی نو قبلاً با تعامل با طالبان موضع عملی را اتخاذ کرده است ، و متوجه می شود که تعامل ، نه انزوا ، مسیری را برای تأثیرگذاری و ثبات منطقه ای فراهم می کند. در اوایل سال 2025 ، دهلی نو دسترسی دیپلماتیک خود را با طالبان شدت بخشید ، هنگامی که وزیر امور خارجه ویکرام میسری با امیر خان موتتاکی ، وزیر امور خارجه افغانستان در دبی دیدار کرد تا همکاری های سیاسی و اقتصادی عمیق تری از جمله تجارت از طریق بندر چاباهار ایران را کشف کند.
به نظر می رسد ایالات متحده در جهت مشابهی هدایت می شود و می داند که درگیری غالباً ابزاری مؤثرتر از جدا کردن در تخته شطرنج پیچیده امور جهانی است. علاوه بر این ، درگیری ایالات متحده در افغانستان با منافع استراتژیک گسترده تر هند هماهنگ است. با توجه به هر دو کشور “مشارکت جامع استراتژیک جهانی” ، می توانند در پروژه های توسعه و ابتکارات ظرفیت سازی در افغانستان همکاری کنند. چنین همکاری هایی همچنین به تعادل در گسترش نفوذ چین در منطقه کمک می کند و پیگیری تلاش های مشترک در افغانستان با توجه به جیب های عمیق چین از اهمیت بیشتری برخوردار می شود.
در پایان ، واقعیت های ژئوپلیتیکی در حال تحول در افغانستان بازیگران کلیدی جهانی ، به ویژه ایالات متحده و هند را برای ارزیابی مجدد استراتژی های خود در قبال رژیم طالبان قانع می کنند. پویایی در حال تغییر – که با تأثیر عمیق تر چین ، تهدیدات تروریستی طولانی و رقابت بر سر منابع بحرانی معدنی – به وجود آمده است ، یک رویکرد عملی را که اولویت های انزوا را در پیش گرفته است ، ایجاد می کند.
از آنجا که واشنگتن تمایل به تعویض مجدد با کابل را نشان می دهد ، به طور بالقوه حتی از طریق امتیازات استراتژیک و همکاری ، این ارزیابی مجدد نشان دهنده یک حرکت گسترده تر برای محافظت از منافع منطقه ای و جهانی بلند مدت است.
برای هند و ایالات متحده ، همکاری در پروژه های توسعه و استراتژیک در افغانستان می تواند فرصتی برای تقویت حضور استراتژیک خود در عین حال همزمان با تعادل در حال گسترش چین در آنجا فراهم کند.
سرانجام ، تعامل سازنده با طالبان – که به دلیل ضرورت استراتژیک به جای تراز ایدئولوژیک – ممکن است جاده را برای یک افغانستان با ثبات تر و یک نظم منطقه ای متعادل تر هموار کند.
عمران خوورشید یک همکار پژوهشگر در مرکز بین المللی مطالعات صلح ، دهلی نو است. نماهای بیان شده در قطعه فوق شخصی و صرفاً از نویسنده است. آنها لزوماً نظرات FirstPost را منعکس نمی کنند.