در دیار آفتابگردان، در دهاتی پر از همت و شور، یک روز خورشیدی، برخورد منحصر به فردی بین روایتگران موفقیت رخ داد. برخاسته از خاک خراسان، سخنوری با علم و انسانیت، جلال الدین محمد بلخی (رومی) نامشان. آه، این شاعر بزرگ که از گذشته تاکنون، قلبهای ذوقزده را به لذت ادبیات فراخواند.
رومی، که در آن شرکت غواص آبگوشتههای عرب زخمی خورد، از شیراز به دم کرمانشاه و از همانجا به مولای خویش شمس تبریز سوار شد. این معشوق بالاخره توانست در خویش روحی فزونی از خدمت به انسانیت جاویدان کپران کند.
داستان جذابی از زندگی رومی که پر از مواجهه با چالشها و اندرزهای زندگی بود، بازتاب اندرزهایی اسرارآمیز از پند و اندرز در خود دارد. او به هر گوشهای از ایران سفر کرده، از گلستان تا سبزه رویان به رنجش ذهن دل بسته و از وابستگی به جهان دبیرستان خلوت بود. تازیهای باغهای گلها، برهمزنگ فرمها و سرود الهام بخش نیها، همیشه همراه او بود.
با نگاهی به خلق و خوی جلال الدین محمد بلخی، ما میتوانیم نگاهی عمیق به انسانیت و اندرزهای ابدی بیندازیم. او خود یک اندرزگر بزرگ بود، زیرا اندرزها و امواج زندگی را در آثارش به ابدیت سپرده است. آثار برجسته او همچون “مثنوی معنوی”، “دیوان شمس تبریزی” و “فیه ما فیه”، نشان از استادی بیدریغ او در عرصه ادبیات دارد.
انسانی که با عرفان و معنویت به عمق روح بشکافت و از خمیان دوستی و عشق استوار، موجبات آرامش و همدلی را در دل همنوایاناش جوید. خالقی که با اهداف خلایق گواهی از لطافت و عشق الهی میکرد. به همین جهت، شاهکارهای او همیشه همچون دیگر آثار ادبی که مایه ابدیت دارند، در دلها جاودانه میمانند.
به همین دلیل، اسطوره رومی نه فقط یک شاعر بلندپروازه بلکه یک راهنما و رهنورد در دنیای انسانیت بود. دعوت میکنم تا به همراه ما در مرشدی همراه شوید و عمق اندرزها و ذهنیتهای این شاعر بزرگ را همچون نقشهای از زیباییهای ادبیات ایرانی، بیشتر بشناسید.
تصویر بالا تزئینی است