این چیز عجیبی است – با وجود همه درام در خاورمیانه ، قیمت نفتی از آستانه هر بشکه 90 دلار عبور نکرده اید.
عجیب ، اینطور نیست؟ از نظر منطقی ، هنگامی که منطقه ای که حدود یک سوم نفت جهانی را تأمین می کند در آشفتگی است ، قیمت ها باید افزایش یابد. با این حال ، ما در اوایل سال 2025 هستیم که قیمت نفت به طور تنبل در هر بشکه حدود 65-70 دلار معلق است. در پشت این پدیده مثلث نیروهایی قرار دارد که بازار انرژی را به روشی کاملاً متفاوت از آنچه قبلاً می دانستیم تغییر شکل می دهند.
در اولین راس است عربستان سعودیبشر پادشاهی که ده ها سال بر بازار جهانی نفت با دست آهن حاکم بود ، خود را در موقعیتی پیچیده قرار می دهد. داده های اقتصادی خوب نیست – کسری بودجه در سال 2024 (حدود 30.8 میلیارد دلار) به 3 ٪ از تولید ناخالص داخلی (حدود 30.8 میلیارد دلار) رسید ، پس از کسری 1.2 ٪ در سال 2023 (و پس از مازاد بودجه استثنایی 2.5 ٪ در سال 2022 – یک سال به ویژه قیمت های نفتی بالا). انتظارات برای دهه آینده این است که کسری در همان سطح ، حدود 3 ٪ سالانه باقی بماند.
کسری مزمن تصادفی نیست. عربستان سعودی در میان است محمد بن سلماندیدگاه جاه طلب 2030 ، طراحی شده برای کاهش وابستگی پادشاهی به روغن. اما بسیاری از پروژه های موجود در این بینش برای تأمین مالی خود نیاز به قیمت زیاد نفت دارند. تمام شهرهای نوآورانه و سرمایه گذاری در املاک و مستغلات به صدها میلیارد دلار بودجه نیاز دارند. براساس برآورد صندوق های بین المللی پول ، سعودی ها برای تعادل در بودجه خود باید نفت خود را با قیمت 80-88 دلار در هر بشکه بفروشند-برخی تخمین ها حتی بیشتر است ، تا 96.2 دلار در هر بشکه. سعودی ها از افزایش قیمت خوشحال می شوند. اما آنها مشکلی دارند – سرخ در کاخ سفید.

در دومین ورتکس ایالات متحده تحت رهبری دونالد ترامپ قرار دارد. سیاست آمریکا واضح است – “آمریكا اول” در انرژی ، با آرزوهای تسلط جهانی در این زمینه. اما یک نگاه عمیق تر یک پارادوکس جالب را نشان می دهد. از یک طرف ، ترامپ حمایت از صنعت انرژی آمریکا را اعلام می کند ، اما از طرف دیگر ، او به طور مداوم برای کاهش قیمت نفت کار می کند – به عنوان مثال با فشار دادن اوپک برای افزایش تولید.
کریس رایت ، وزیر انرژی ، رویکرد را به خوبی بیان کرده است – “انرژی بیشتری با قیمت های پایین تر”. با این حال ، صنعت آمریکا ، به ویژه تولید کنندگان شیل ، به قیمت های بالاتر از 60 دلار در هر بشکه نیاز دارد تا بتواند سودآوری داشته باشد. پیش بینی می شود زیر 50 دلار تولید به شدت کاهش یابد. دولت همچنین اقداماتی را انجام می دهد که صنعت را به چالش می کشد – 25 ٪ تعرفه در واردات فولاد ، که یک ماده اولیه اساسی برای حفاری است و کاهش در پرسنل فدرال مسئول تصویب حفاری جدید.
در سومین ، شگفت انگیزترین راس ، ایران ایستاده است. علیرغم تحریم های بین المللی ، ایران همچنان به صادرات نفت ، عمدتاً به چین ادامه می دهد. این کار را با تخفیف قابل توجه 10-15 دلار در هر بشکه نسبت به قیمت بازار انجام می دهد. این یک سازش ایده آل برای ایرانیان نیست – برای تعادل در بودجه آنها ، آنها به قیمت 124 دلار در هر بشکه نیاز دارند ، یک سطح خیالی در واقعیت فعلی. با این وجود ، این ترتیب به ایران اجازه می دهد تا در بازار و درآمد کانال در بودجه دولت بماند.

اطراف مثلث
پیامدهای این مثلث ، ایجاد “قفس” برای قیمت نفت است – آنها می توانند در یک محدوده نسبتاً محدود سقوط کنند یا برخیزند ، مگر اینکه یک تغییر چشمگیر رخ دهد – به عنوان مثال ، حمله ایرانی به عربستان سعودی یا فروپاشی صنعت نفت شیل در ایالات متحده. فشار ترامپ برای پایین آمدن قیمت ها ، همراه با گزینه ارزان تر ایرانی و کاهش سرعت رشد تقاضا ، فشارهای ژئوپلیتیکی را برای افزایش قیمت جبران می کند.
در حاشیه مثلث چین ، بزرگترین مصرف کننده انرژی جهان است. چین از کندی اقتصادی رنج می برد و منجر به تقاضای انرژی متوسط تر می شود و تقاضای پایین تر به معنای پایین آمدن قیمت است. چین همچنین از موقعیت خود برای فشار آوردن به تأمین کنندگان خود استفاده می کند-روغن ایران را با تخفیف خریداری می کند ، با سعودی ها مذاکره می کند و با تحمیل ضد تعرفه ها به گاز طبیعی آمریکا به تعرفه های آمریکایی پاسخ می دهد.
این برای اسرائیل چه معنی دارد؟ به عنوان یک وارد کننده انرژی که دارای پتانسیل صادرات گاز نیز هست ، اسرائیل تحت تأثیر هر دو روند قرار دارد. از یک طرف ، قیمت پایین انرژی به سودآوری مزارع گازی اسرائیل و زنده ماندن توافق نامه های صادراتی آسیب می رساند. از طرف دیگر ، صنعت و مصرف کنندگان از انرژی با قیمت پایین بهره مند می شوند. شاید زمان آن رسیده باشد که دولت اسرائیل نیز با از بین بردن موانع نظارتی در یک صنعت انرژی آبی و سفید سرمایه گذاری کند؟