به دوران دور، در ارضی دور دست یافتنی، یک داستان به گوش ما رسید. این داستان از زندگی یک پادشاه و دو دخترش بود. پادشاهی که با حکمرانی عادلانه و دلسوزی مردم خود را به موفقیت و شکوه رسانده بود. دو دخترش همچون آفتاب و ماه، زیبا و پرتوان بودند. اما یک روز، بر اثر توطئهای شوم، دختر کوچکتر به دست دشمنان فرستاده شد و دختر بزرگتر مجبور به رفتن به سفری دور و خطرناک شد.
دختر بزرگتر با شجاعت و قدرت خود، سختیهای سفر خود را پشت سر گذاشت. او با هوش و حنجرهاش، دشمنان را فتح کرد و به خانه و بازگشت. اما وقتی به خانه برگشت و دید که خواهر کوچکترش نیز سالم و سالم نیز بازگشته، دلش خوشی پیدا کرد.
با ما در مرشدی همراه شوید، و دنیای غنی از داستانهای شگفتانگیز و شگفتانگیز را کاوش کنید. تا آنجا که یک داستان میتواند ما را به خلق و خوی انسانها و دنیای پویای آنها پیوند دهد.
(نمونه آثار بکت: “نو سخنان از یک مهاجر” و “تاریخ هنر و ادبیات؛ با ما در مرشدی همراه شوید”)
تصویر بالا تزئینی است