اینجا برلین است، زنده باد اعراب! یونس بحری (1903-1979) با این عبارت ابهامناپذیر، اولین پخش آلمانی خود را از ایستگاه موج کوتاه پان عرب در 7 آوریل 1939 آغاز کرد. بحری – که بعدها در لایههایی از دسیسه و افسانه آغشته شد – قبلاً یک مبلغ مشهور و روزنامهنگار عراقی بود. قبل از ورود به آلمان در سال 1938، او به عنوان مجری ستاره ایستگاه رادیویی شاه قاضی عراق خدمت می کرد. بحری که معاصران او را “لرد هاو هاو” عراقی توصیف می کردند، بداخلاق، سریع و بی احترام بود. او دارای صدایی پر رونق و فرمانبردار، دیکشنری بی عیب و نقص عربی، و مهارت بی نظیری در شوخ طبعی خاردار و بازی حیله گرانه با کلمات بود.
از سال 1939 تا پایان جنگ در سال 1945، صدای برلین شنوندگان را در سراسر خاورمیانه مجذوب خود کرد. موعظههای مذهبی، بولتنهای سیاسی و درخواستهای فوری برای شورش مسلحانه را پخش میکند – هر پیامی در دام قدرتمندترین هنرهای نازیسم پیچیده شده است: توطئهبازی، یهودستیزی، و عوام فریبی نمایشی. همدردی اعراب برای آلمان نازی که قبلاً قابل توجه بود، به یک پدیده توده ای تبدیل شد. نفرت از یهودیان، ایالات متحده و بریتانیای کبیر در ابتدا در تار و پود فرهنگ توده ای مدرن عرب تنیده شد. رادیو برلین در واقع اولین پلت فرم مدرن رسانه های جمعی عرب در منطقه بود.
وعده هایی که به مخاطبان عرب داد مستقیم و تحریک آمیز بود:
یهودیان از فلسطین رانده خواهند شد. فرانسوی ها از سوریه رانده خواهند شد. طبقه پاشا قدرت را در مصر به نفع خود از دست خواهد داد
دهقانان؛ آلمان از وحدت پان عربی حمایت خواهد کرد.
ناظران معاصر اعلام کردند: «همه این چیزها برای اعراب به ویژه در عراق جذاب است». تبلیغات آلمان بیش از هر چیز با هدف “ایجاد جو بی اعتمادی نسبت به وعده های بریتانیا” و در عین حال ارائه تعهدات آلمانی به عنوان جایگزین برتر بود. دستورالعمل شماره 30 هیتلر خط اصلی کمپین را مشخص می کند:
پیروزی محور موجب رهایی کشورهای خاورمیانه از یوغ انگلیس و در نتیجه تحقق حق تعیین سرنوشت آنها خواهد شد. پس هر کس آزادی را دوست دارد به جبهه علیه انگلیس خواهد پیوست.
موضوع اتحاد، خصومت با صهیونیسم و ”تهدید یهودی” بود. رادیوهای تلویزیونی علیه توطئه های ادعایی یهودیان در سراسر خاورمیانه و فراتر از آن، یهودیان عراق، سوریه و مصر را به هر شکلی از دسیسه متهم می کردند. آنها افسانه های پیچیده ای از یک جبهه متحد امپریالیستی – یهودیان جهان، ایالات متحده و بریتانیای کبیر – که آلمان سلطه آن را خواهد شکست و اعراب را به رهایی ملی رساند.
نقش بحری محوری بود. او بولتنهای خبری را میخواند، سخنرانیهای هیتلر را به عربی ترجمه میکند، تفسیرهای جاری ارائه میدهد و گزارشهای ساختگی از کشتارهای اعراب توسط یهودیان در فلسطین را روایت میکند. او نسبت به طرح های بریتانیا برای تشکیل ارتش یهودی برای تصرف خاورمیانه هشدار داد.
بحری بولتنهای خبری میخواند، سخنرانیهای هیتلر را به عربی ترجمه میکند، تفسیرهای جاری ارائه میدهد و گزارشهای ساختگی از کشتارهای اعراب توسط یهودیان در فلسطین را روایت میکند.
حتی قبل از جنگ، آلمان نازی بخشهایی از عموم مردم عرب را – بهویژه در عراق – با ترکیبی از ناسیونالیسم تهاجمی و کیش شخصیتی هیپنوتیزمی پیرامون هیتلر مجذوب خود کرده بود. در اوایل دهه 1930، ستایشگران عرب به دنبال ترجمه بودند من کمپف به زبان عربی، هیئت های جوانان را به رویدادهای نازی اعزام کرد و کارهای ضد نازی را ممنوع کرد، مانند کتاب قهوه ای آتش رایشستاگ و وحشت هیتلر از گردش.
مقامات نازی این زمین حاصلخیز را تشخیص دادند. در سال 1937، بالدور فون شیراخ، رئیس جوانان هیتلر، به سوریه و عراق سفر کرد و جمعیت مشتاق ملی گرایان عرب را به خود جلب کرد. در میان کسانی که از هیئت نازی ها در فرودگاه دمشق استقبال کردند – پس از اینکه مقامات فرانسوی از ورود آنها امتناع کردند – اعضای خانواده میشل عفاق، مدت ها قبل از تاسیس حزب بعث توسط افلاک بودند. دیپلماتهای آلمانی در بغداد فیلمهای تبلیغاتی رژههای جوانان هیتلر و راهپیماییهای SA را وارد کردند و به نمایش گذاشتند و «شوق ملیگرایی بزرگی را که در انقلاب بیخون هیتلر برای بیدار کردن شکوه آلمان پدید آمد» تمجید کردند.
اگرچه ایران عرب نیست، اما ایران نیز برای الهام گرفتن به جوشش انقلابی اروپا نگاه می کرد. در واقع، نام ایران – که در سال 1935 رسماً جایگزین ایران شد – در دوران اوج برتری نازیها برگزیده شد و به این معنی بود که منشأ آریایی مردم آن را پیشزمینه نشان دهد. با این حال هیچ کشور خاورمیانه به اندازه عراق تبلیغات نازی ها را جذب نکرد.
محبوبیت آلمان در میان طبقات فقیر عراق چنان عمیق بود که زنان در خیابان ها آواز خواندند:
بگذار زنگ ها هر روز فریاد بزنند،
ای برادران، بگذارید آژیرها با صدای بلند به صدا درآیند.
ما منتظر سقوط بمب های آلمانی هستیم،
برای انتقام از هر انگلیسی.
زنده باد مردانی که نام نازی را به خود گرفتند،
آنها نازی هستند – پیر و جوان.
همه دعاهای خود را به سوی خداوند متعال بلند می کنند:
“به آلمانی ها پیروزی عطا کن!”
بریتانیا با دوست آمریکایی خود سقوط خواهد کرد،
و با آنها روسیه، سرزمین قرمزها.
در 1 آوریل 1941، رشید علی الکیلانی (1892–1965)، یک سیاستمدار ضد بریتانیایی که مشتاق همسویی با آلمان بود، به گروهی از افسران عراقی طرفدار نازیها معروف به میدان طلایی ملحق شد تا نایب السلطنه، امیر عبدالله، نگهبان شاه جوان فیصل دوم را سرنگون کند. موفقیت اولیه کودتا، خیابان های بغداد را برق انداخت و انقلابیون عرب را از سراسر شام به سوی خود کشاند. اما این پیروزی کوتاه مدت بود. انگلیسی ها با فراخواندن نیروهای هندی، رژیم قدیمی را احیا کردند و جنبش را در هم شکستند. کیلانی ابتدا به ایران و سپس به برلین گریخت و در آنجا به دیگر تبعیدیان عرب در خدمت آلمان پیوست.
در ابتدا در 19 اکتبر 2025 با عنوان “ساعت رهایی” منتشر شد.
مقاله کامل را در متاکریتیک ابراهیمی (اشتراک لازم است).