پس از سقوط افغانستان به طالبان ، زندگی همه افغان ها به آشفتگی و بحران انداختند. بیشتر افراد که به دلایل مختلفی از جمله عدم اشتغال ، ناامنی و محدودیت های شدید طالبان رانده می شوند ، مجبور به ترک وطن خود شدند. جوانان-به ویژه زنان-از آموزش و کار منع شدند ، از هر دولت و نهاد و سازمان غیر دولتی برکنار شدند و به خانه های خود محدود شدند.
من یکی از آن زنانی هستم که بعد از اینکه طالبان قدرت را به دست آوردم ، هم از کار و هم از تحصیلات قطع شد. زندگی من دچار تغییرات شدید شد. چالش های بیش از حد – حصول امنیت خودم و خانواده ام ، پوشش هزینه های زندگی و آموزش – مرا وادار به ترک و پناهندگی به ایران کرد.
اما زندگی به عنوان پناهنده در کشوری که خصومت نسبت به افغان ها را به خود اختصاص می دهد بسیار دشوار است. من تصور کرده بودم که مهاجرت به سرزمینی که در آن با دین و زبان به اشتراک می گذاریم ، بهترین گزینه خواهد بود. این نبود پناهجویان افغانستان در اینجا با سرکوب و تحقیر بی امان روبرو هستند. در حالی که در جستجوی پناهگاه و کار بودم ، بارها و بارها توهین و تخریب شدم.
زندگی در مکانی غیرقابل تحمل می شود که مردم حتی به شما به عنوان یک انسان نگاه نمی کنند. بعضی اوقات ، توده ای در گلویم بالا می رود و من بر درد تبعید و درمانده گریه می کنم. اما من چاره ای ندارم – باید قوی بمانم و بجنگم زیرا مسئولیت بقا بر شانه های من نهفته است.
ظهور قدرت طالبان فقط ما را بدون تابعیت نکرد – بلکه امیدها و رویاهای یک نسل کامل را خرد کرد. همه در هر گوشه ای از کشور با چالش های بی پایان در حال پژمرده ، افسرده و دست و پنجه نرم هستند. طالبان زندگی را چنان غیرقابل تحمل کرده اند که مردم به طور گسترده فرار می کنند. زنانی که رئیس خانواده خود بودند بیشترین رنج را متحمل شدند. قبل از حکومت طالبان ، هر یک از این زنان شغلی داشتند و می توانستند از خانواده خود حمایت کنند. اکنون ، آنها بیکار هستند و با معده های خالی و کودکان گرسنه ، سختی های بی نظیری را تحمل می کنند.
در طی چهار سال گذشته ، طالبان به مردم افغانستان ثابت کرده اند که چقدر بی رحمانه هستند. آنها از طریق قتل های هدفمند ، جوانان ، پرسنل امنیتی سابق و هرکسی را که جرات می کند با آنها مخالفت کند ، حذف کرده اند. آنها زنان را از هر حوزه زندگی پاک کرده اند.
جنایاتی که در این چهار سال مرتکب شده اند بی شمار هستند. وحشتناک ترین و دردناک ترین آنها در میان آنها شامل اعدام های عمومی ، شلیک جوخه ها ، خشونت جنسی علیه زنان و دختران زیر سن ، شلاق زدن به مردان و زنان ، انکار سیستماتیک فرصت های شغلی برای جوانان و پاکسازی قومی در نهادهای دولتی است. علیرغم همه نقاط ضعف آنها ، آنها همچنان با سوءاستفاده از دین ، ارتکاب قساوت و ظلم به مردم ادامه می دهند.
طالبان جنایات خود را به نام اسلام توجیه می کنند ، اما هیچ یک از اقدامات آنها از راه دور اسلامی نیست. اگرچه فاقد آموزش مناسب هستند ، آنها همه افراد را غیر مؤسسه می دانند و به آنها رنج می برند.
آنها زندگی همه افغان ها را به تاریکی فرو کرده اند – به ویژه زنان افغان ، که از تمام حقوق خود محروم شده اند. من به عنوان یک زن ، من عمیقاً نگران آینده خود هستم و میلیون ها دختر دیگر که به دلیل احکام ستمگرانه طالبان از یادگیری و آموزش منع شده اند. من دعا می کنم که یک روز ، این تاریکی و جهل به پایان برسد ، و ما قادر خواهیم بود در میهن خود تحت صلح و برادری زندگی کنیم ، دست به دست هم دهیم ، کشور خود را با هم بازسازی کنیم.
شما می توانید نسخه فارسی این داستان زن افغان را در اینجا بخوانید:
زndehگی زیr پerچm طalbana یAneی szahahی و teboehی | رووناما ۸صbح