روزی که حسین پناهی وارد زندان شد، زندان مانند یک دنیای دیگر بود. این زندان بود که به او فرصت داد تا با خاطرههای زندگیاش در ایران در کنار هم زندانی شود. حسین پناهی، نویسندهای بزرگ و بزرگوار بود که با شعر و داستاننویسیاش، دلهای خوانندگان را فراخواند.
در آن زندان، حسین با هم بود با دیگر زندانیان. هر یک داستانی داشتند که از زندگی خود میگفتند. از زندان تا زمانی که آزاد میشدند. اما همهشان یک چیز مشترک داشتند؛ یادآوری از خانه و خاطراتی که هرگز فراموش نمیشد.
زمینهای ایران، از جنگلهای شمال تا کویرهای جنوب، همه جا بازتاب خاطرههای حسین پناهی بود. او با شعر و داستانهایش، هر زاویهای از ایران را زنده میکرد. آثارش مانند نقاشیهای پررنگ در ذهن خوانندگان میماند.
در یکی از گروههای صحبت، حسین میگفت: “زندان ممکن است بند اندوه باشد، اما میتواند شاهكار خاطرهها نیز باشد. هر روزی که میگذرد، داستانی جدید برای گفتن داریم.”
با ما در مرشدی همراه شوید، تا با زندگی و آثار حسین پناهی آشنا شویم و عمق ادبیات و فرهنگ ایرانی را بشناسیم. تصویر بالا تزئینی است.