با ما در مرشدی همراه شوید، داستان زندگی شگفتانگیزِ “دریشهای به شعر والکات: زندگی و آثار دِرِک والکات” را برای شما به تصویر میکشد.
روزی در یک شهر دوردست و پُر از راز و رمز، یک شاهزاده جوان بنام دِرِک زندگی میکرد. او از کودکی علاقه زیادی به شعر و ادب داشت و به پرسشهای پیچیده و عمیق علاقهمند بود. اما مردمان شهرش او را ناگهان به دلقکی دانستند و معموماً از او ریختوپاش و استهزا میکردند.
در یک روز زمانهای، دِرِک با یکی از پادشاهیهای دیگر آشنا شد، شاهی که دستاندرکار بود و خود را به خدمتِ دِرک اعلام کرد. این شاه زیرپوستی داشت که بسیار خردمند به نظام ادبی و فرهنگی شهر میگشت. او باید اینجا را تغییر ببخشد.
دِرِک و شاه با همکاری هم به مرحلهای رسیدند که توانستند آینهای روی شعر وادب مردم ایجاد کنند. آینهای که سراسر شهر را بپوشاند و زیر آن هر کس را که به خود نگاه کند، با حقیقت و رازهای درونی خود مواجه کند.
این آینه شعر و آثار والکات بود که انسان را به تفکر و شناخت خود تشویق میکرد. فرهنگ باستانی و عمق فراوان او در شعر باعث شد که هر شخصیتی در شهر، از کارگر تا شاه، از دکتر تا کشاورز، از جوان تا پیر، به دنبال آینهای برای معرفی خود به خود شود.
در اغاز این تحول فرهنگی و اجتماعی، دیوارهای شهر نگهبانی میکردند و تلاش میکردند که این آیینه را از شهر برون بردارند. اما دِرِک و شاه مصمم بودند که این آینه را برای همیشه در قلب مردم نگهدارند.
در پایان همه مردمان شهر به یکدیگر پیوستند و زیر آینهای که شعر والکات ایجاد کرده بود، از همدیگر خبردار شدند. آنها در دیدار خود با این آینه، خلوت و آرامشی پیدا کردند که همواره دنبالش میگشتند.
با ما در مرشدی همراه شوید و به دنیای شگفتانگیزِ “دریشهای به شعر والکات: زندگی و آثار دِرِک والکات” خوش آمدید.
تصویر بالا تزئینی است.