مادرید-در زمانی که ثبات و حاکمیت تقریباً به مسائل وجودی کشورهایی در غرب آسیا تبدیل شده است ، مقاله آموس یدلین “خاور میانه پس از ایران” ، که در امور خارجه منتشر شده است ، کاملاً نوعی استکبار سیاسی را که به عنوان تحلیل دانشگاهی ماسک زده می شود ، محاصره می کند. به دور از ارائه نقشه راه به صلح ، قطعه ژنرال پیشین اسرائیل بیشتر شبیه به یک قارچ برای استقلال منطقه ای است.
آموس یدلین ، ژنرال بازنشسته نیروی هوایی اسرائیل و رئیس سابق اطلاعات نظامی ، نمونه ای از کتاب درسی است که دانشمند صحر غومکور آن را “سرباز به محور” می نامد: چهره های سابق نظامی که ذهنیت میدان نبرد خود را به فضاهای سیاسی یا فکری منتقل می کنند و یک معرفت شناسی ریشه در درگیری و امنیت را حفظ می کنند. این چشم انداز تقلیل گرا – معمولی از دستگاه نظامی که یک رژیم اشغال را حفظ می کند – کاملاً خواندن یدلین از منطقه را شکل می دهد ، به ویژه هنگامی که به ایران می رسد ، که او به عنوان یک دشمن مطلق و غیرقابل سازش به تصویر می کشد.
اما موضوع فراتر از تحلیل ناقص است. جهان بینی وی یک ذهنیت وسواس امنیتی متعلق به کشوری را متبلور می کند که سیاست خارجی آن به بهانه دائمی دفاع از خود بر سلطه و محرومیت استوار است. در این چارچوب ، منطقه به عنوان فضایی که توسط مردمان با حقوق مشروعیت زندگی می کند ، مورد توجه قرار نمی گیرد ، بلکه به عنوان یک تخته شطرنج برای نمایش های قدرت ، جایی که هژمونی اسرائیل به عنوان اعطا می شود و هر بازیگری که باید آن را به چالش بکشد.
ظرافت حاکمیت
محور مرکزی گفتمان یدلین ، هرچند که هرگز به صراحت بیان نشده است ، نفی حاکمیت منطقه ای است. پیشنهاد وی برای “نظم جدید در خاورمیانه” هدف از ثبات جمعی نیست بلکه برای طراحی مجدد استراتژیک است که منافع اسرائیلی و غربی – به ویژه موارد ایالات متحده را نشان می دهد. در این طرح ، جایی برای شناخت معنی دار از حقوق مردم و کشورهای منطقه ای برای اعمال حاکمیت یا دفاع از یکپارچگی ارضی خود در برابر دخالت خارجی وجود ندارد.
اسرائیل از طریق اقدامات رسمی و نظامی خود ، خود را به عنوان بازیگر اصلی در نمایندگی سیستماتیک حاکمیت کشورهایی مانند سوریه و لبنان معرفی می کند. این نمایندگی توسط تبلیغات ، دکترین جنگ پیشگیرانه و یک عمل مکرر مداخلات یک جانبه پایدار است. آنچه به عنوان ضرورت دفاعی قاب بندی می شود ، در واقع سیاستی از بی ثباتی منطقه ای با هدف تقویت کنترل استراتژیک اسرائیل است.
یدلین این واقعیت را نادیده می گیرد که ، برای میلیون ها نفر در منطقه ، حاکمیت یک مفهوم انتزاعی نیست بلکه موضوع بقا و عزت است. در زمینه هایی که توسط تحریم ها ، محاصره ها و مبارزات نظامی مشخص شده است ، حق تعیین سرنوشت خود شخص ارزش سیاسی و عاطفی عظیمی دارد. با این حال ، مقاله وی به این فرض می پردازد که مردم غرب آسیا به طور منفعلانه تعریفی از “امنیت” تحمیل شده توسط تل آویو یا واشنگتن را می پذیرند – ایده ای که نه تنها ناعادلانه بلکه اساساً بی ثبات کننده است.
اسرائیل به عنوان نماینده تخریب منطقه ای
مفهوم “خاور میانه پس از ایران” هیچ گونه حل و فصل واقعی درگیری را نشان نمی دهد. در عوض ، این به معنای تعمیق استراتژی تخریب دیرینه اسرائیل است. یدلین هیچ تلاشی برای پنهان کردن شور و شوق خود به مبارزات نظامی و عملیات پنهانی که به گفته وی ، “فرصت” هایی را برای گسترش پیش بینی اسرائیل در سراسر منطقه ایجاد نمی کند. اما این اقدامات ، به دور از تقویت صلح ، مستقیماً حاکمیت کشورهایی مانند ایران ، سوریه ، لبنان و فلسطین را تضعیف می کند.
در طی دهه های اخیر ، اسرائیل زیرساخت های غیرنظامی و نظامی را بمباران کرده است ، به ویژه در غزه ، جایی که بیش از 56000 نفر جان خود را از دست داده اند ، محاصره خفه کننده ای را تحمیل کرده است و یک سیاست منظم از اشغال سرزمینی را دنبال کرده است. این شیوه ها ، که تحت پوشش “امنیت” توجیه شده است ، فقط منظره ای از تکه تکه شدن و خشونت مزمن را وارد کرده است.
حتی شرکای نزدیک تاریخی – مانند مصر یا برخی از کشورهای خلیج فارس – شروع به ابراز بی اعتمادی به یک اسرائیل می کنند که در خارج از هرگونه نظارت بین المللی معنی دار عمل می کند. این انزوا روزافزون به دلیل امتناع اسرائیل از به رسمیت شناختن یک حق اساسی برای هر روند صلح است: حاکمیت مشروع مردم فلسطین و همسایگان منطقه ای آنها.
ایران: دفاع از حاکمیت در برابر پرخاشگری
در برابر این منطق تخریب ، ایران به عنوان بازیگری ایستاده است که ده ها سال است که حق خود را برای دفاع حاکمیت ادعا می کند. سیاست منطقه ای آن را نمی توان در خارج از چارچوب تلاشهای بی ثبات سازی مداوم که با آن روبرو شده است ، درک کرد: تحریم ها ، خرابکاری ها ، عملیات پنهانی و حتی تلاش های “تغییر رژیم”.
یدلین ایران را به عنوان یک نیروی بی ثبات کننده به تصویر می کشد ، اما این تفسیر یک زمینه اساسی را از بین می برد: ایران مجبور شده است در پاسخ به تهدیدهای واقعی و مداوم ، اتحاد و توانایی های دفاعی را توسعه دهد. ساخت یک تعادل استراتژیک در مواجهه با فشار اسرائیل و ایالات متحده ، به این معنا ، یک عمل دفاع از خود قانونی است-نه پرخاشگری گسترش گرایانه.
ایران در هر دو گفتمان سیاسی و ابتکارات دیپلماتیک خود به طور مداوم بر لزوم احترام به حاکمیت همه کشورها به عنوان یک پایه غیر قابل مذاکره برای همزیستی منطقه ای تأکید کرده است. چشم انداز آن ، به دور از جستجوی هژمونی ، به سمت تنظیم مجدد نظم منطقه ای بر اساس احترام متقابل و خودمختاری اشاره دارد.
قول دروغین ثبات
گفتمان اسرائیل ، همانطور که توسط یدلین تجسم یافته است ، تأکید می کند که ثبات منطقه ای به خنثی کردن ایران بستگی دارد. اما “ثبات” ارائه شده صرفاً “صلح” تحمیل شده است که بر عدم تقارن دائمی ، ترس ساختاری و کنترل نظامی ساخته شده است. در این چارچوب ، درگیری طبیعی است و شغل به عنوان یک اقدام دفاعی لازم ارائه می شود.
به طور واضح ، مقاله یدلین هیچ اشاره ای به آتش بس نمی کند. این حذف هیچ نظارت تحریریه نیست – این یک بیانیه سیاسی است. این نشان می دهد که جنگ بی پایان همچنان چارچوب ارجح است و نیروی یک جانبه همچنان ابزار اصلی سیاست خارجی اسرائیل است.
در عین حال ، این انکار یک نگرانی عمیق تر را نشان می دهد: فرسایش تدریجی اسطوره عدم نفوذ نظامی اسرائیل. درگیری های اخیر با ایران و سایر بازیگران منطقه محدودیت های قدرت نظامی اسرائیل را در معرض دید قرار داده است. روایتی از برتری مطلق ، که برای ده ها سال تأکید شده است ، تجاوز استراتژیک اسرائیل را آغاز می کند ، شروع به شکستن می کند. رد ایده آتش بس نیز امتناع از مواجهه با یک حقیقت ناراحت کننده است: جنگ دائمی دیگر هژمونی را تضمین نمی کند.
حاکمیت به عنوان پایه و اساس صلح
غرب آسیا تا زمانی که روایاتی که حاکمیت مردم آن را انکار می کند ، به سمت صلح ماندگار حرکت نخواهد کرد ، و تا زمانی که زور ابزاری غالب تحمیل باشد. هر تجزیه و تحلیل استراتژیک جدی از آینده منطقه باید با یک اصل اساسی آغاز شود: شناخت حق همه بازیگران در خودمختاری-بدون استثنائات یا سلسله مراتب.
مسیر ثبات واقعی نه در محرومیت یا تکه تکه شدن نهفته است ، بلکه در ترمیم حاکمیت ، دفاع از یکپارچگی سرزمینی و ارتقاء گفتگوی فراگیر است که به کسانی که از لحاظ تاریخی خاموش می شوند صدا می کند.
در این زمینه ، ایران و متحدین آن با دفاع از یک مدل منطقه ای که در استقلال و همزیستی مبتنی بر آن است – نه در ارسال یا مداخله خارجی نقش اساسی دارند. فقط هنگامی که حاکمیت متوقف شود به عنوان یک تهدید تلقی می شود و به عنوان یک حق مشترک شناخته می شود ، چرخه خشونت بسته می شود – و احتمال واقعی صلح عادلانه و پایدار ظهور می یابد.