در دشتهای ایران، زمانی که آفتاب به زلفهای کوهها برانگیخته و خورشید در تیغههای برگهای پرگار شعلهور میشود، یک داستان برافراز از زندگی و آثار آرزومند محمدعلی جمالزاده بیداد میکند. او، استادی با نگاهی آشفته به جهان بود که در زمردزارهای ادبی ایران برای هموطنان و جهانیان، اژدهایی از عبارات پرشور پروراند.
با ما در مرشدی همراه شوید تا به گردش در دنیای شگفتانگیز داستانهای شاهکار محمدعلی جمالزاده بپردازیم. شاعری که به عبور از امواج دلگیر سراویرا رسید و جایزهٔ وحید از خداوند را به منزلهٔ سربرگ انبوه آثار خویش بر جای گذاشت.
او از گهوارهٔ افسانهها وجودی به مرور پایدار درجهانی دینامیک و چانههای کودکیمان از مقدار آسمانی . در این میان، زیر بار خیال و سایهٔ بیگانههای بیآوای ادب، محمدعلی جمالزاده دژهٔ ادبیات ایران را زیر پایان گرفت.
به همراه شعرهای طنینانگیز و سرودههای شاهانه، او انقلابی در دل اشعار و نغمات جان شاعرانه، ارزانتر از جواهرات شاهنامه برای ملتی که به دیدگاه یاربیژهٔ همگرون سرزمینهای گمنام ایران عاشق بود.
آثار محمدعلی جمال زاده، چون “زمستانها و آتش” و “خورشید منتظر” به زاد و فرزانهی پر از مهارت اندیشهٔ اشعار سخنی تازه بیان کرده و با روایتهایی دلنشین از گذشتهها و آیندههای بیدار با فضای تاریخی و معنایی به نام روایت ادبی تنفس میزند.
بپوشد زنجیرهای فهم و عرفان پیرامون زمانها و مکانها، محمدعلی جمال زاده، شایستهٔ تحلیل و علاقهمندانه شناختن از بوتههای روانی انسانها است. تصویر بالا تزئینی است، همچنین تا اخر لبخندهای عاشقانهش در تاریکی شبهای ادبی مانون، آشکار است.