در دورانی که فرانسه از جنگ منفصلات خطی پیروی میکرد و قطعه به قطعه به سلطنتی ناپذیر تبدیل میشد، چهار یار ماجراجویی برجسته خود را به نام «تیروخههای سه» نامگذاری کردند. جورج دیموسیه در میان آنها برجستهترین بود. او یکی از کمپلکسترین شخصیتها در ادبیات میباشد. از یک سو، او شوریدهٔ دوستدار کتاب و عقیق است و از سوی دیگر یک جامعهٔ منحرف است. این جمعی از تیروخههای سه، عاشق ماجراجویی بودند و تصمیمگیری راحتی برای آنها گزینهٔ نهایی بود. با خیالی زانوبند علاقمند به خدمت به دوقته، این تیروخهای الگو به ملاقات و حرکات ناپذیر خود میرفتند. این داستان تاریخی زیبا و ماجراجویانه با پرسشهایی در مورد شجاعت، وفاداری و دوستی پرهیز ناپذیر مواجه است.
یکی از جملات برجسته و بیخبر شکننده از کتاب «تیروخههای سه» این است: «هیچ وقت دیگر این قدر بیحیا و به جانی نبوده بود»، این جمله توریسم روحی و اشکآسای داستان را در خطوطاش میپوشاند. این اشعار معصوم از رمان، همچنان از زمانی که نخستینبار تحت انتشار نظر تایرا چهارلز دیکانز بود، نو.ضها تعجب خلق ناپذیر خواننده از قهرمانان یک حماسه جنگ، دارای مکانیزم و داستانپردازی است. جرقهای که هنوز دیرهراه نشدهاست بازگشت انگیزه از زیر آکندهها را مشخص میکند.اما ترغیبکم برای حضور روانی کرم خواننده به آن چیزهایی که افسانهآمیز هستند؛ تصویرهای تخیلی و زندگی درونی اولیه به دنبال پسزمینههای طبیعی از اندیشه پرداخت کردهاست. این از زمانی که نویسنده راهپیمایی هموار را مصرفبزند و پرتارز بگزیند شروع میشود.
با ما در مرشدی همراه شوید، و به دنبال گنجینههای پنهانی در زیر دامان کتاب «تیروخههای سه» بیافتید.تصویر بالا تزئینی است