تغییر سریع در محله پاکستان نیاز به هوشیاری استثنایی از طرف سیاستگذاران که در اسلام آباد کار می کنند. حتی کسانی که زندگی خود را صرف تحصیل و مدیریت امور ابدی پاکستان می کردند ، نه یک تعجب ، بلکه چند نفر از آنها در کنار هم قرار گرفتند. هفته گذشته در مقاله ای در این فضا ، در مورد جنگ مداوم بین دولت یهود اسرائیل و جمهوری اسلامی ایران نوشتم.
تجاوزهای بی امان دولت یهود به اماکن حساس نظامی در ایران به همراه ترور چندین رهبر ارشد نظامی و غیرنظامی به شدت به دولت اسلامی آسیب رسانده است. حملات مستقیم تنها عملیاتی نبود که توسط اسرائیل انجام شد و ایران را تحت تأثیر قرار داد. نیروهای دفاعی اسرائیل ، IDF ، همچنین به چندین پروکسی ایران در خاورمیانه حمله کردند. در پایان دریافت حزب الله در لبنان ، حماس در غزه و تا حد محدود حوثی ها در یمن.
تحت فشار اسرائیل ، دونالد ترامپ ، رئیس جمهور آمریكا به درگیری مداوم در خاورمیانه پیوست. وی به بمب افکن های B52 آمریکایی دستور داد تا از پایگاه در ایالت میسوری پرواز کنند و از اقیانوس آرام و اقیانوس اطلس عبور کنند و به سه مکان هسته ای در ایران حمله کنند. بمب افکن ها از بمب های بانکی استفاده می کردند که هر کدام 30،000 پوند وزن داشتند و آنها را در مکان های عمیق دفن شده در محدوده کوهستان در ایران ریختند.
اورشلیم به این نتیجه رسیده بود که تهران در تلاش است تا بمب های هسته ای را برای از بین بردن دولت یهود ایجاد کند. اسرائیل به ایالات متحده فشار آورد تا به کمک خود بیاید. رئیس جمهور ترامپ موافقت کرد که کمک کند و به نبرد در خاورمیانه پیوست. نتیجه نهایی این اقدام توسط ایالات متحده خواهد بود ، سوالی است که من در مقالات بعدی خواهم کرد.
امروز ، من به برخی از تحولات غیر منتظره در همسایه افغانستان توجه خواهم کرد که برخی از رهبران طالبان شروع به دستیابی به جهان کرده اند. من به سیرج الدین حقانی و شیخ حیبات الله آخوندزادا مراجعه می کنم که به کابل نقل مکان نکرده اند تا به طور رسمی رئیس دولت طالببان باشند ، اما تصمیم به ماندن در قندهار ، بزرگترین شهر افغانستان در نزدیکی مرز با پاکستان گرفتند.
شکی نیست که مقامات در پاکستان مراقب توسعه در کشور به شمال هستند ، به ویژه در سازمان های تروریستی افغانستان که در پاکستان فعالیت خود را آغاز کرده اند و باعث کشته شدن صدها نفر از جمله اعضای نیروهای مسلح می شوند.
در مقاله امروز ، من از مقاله ای که توسط کریستینا گلدباوم به نیویورک تایمز کمک کرده است ، به طول می توانم ترسیم کنم. وی زمانی در اسلام آباد مستقر شد و از تحولات وی در کشور به طور گسترده گزارش داد. برخی از گزارش های وی توسط مقامات اسلام آباد که او را از این کشور اخراج کردند ، به عنوان عادلانه دیده نمی شد. در مورد منابع گزارش وی ، او توضیح داد كه آنچه كه او نوشت ، از پاکستانی ها آمده است كه در احزاب بی شماری در اسلام آباد كه از آن دعوت شده بود ، به آنجا رسید.
حقانی با کریستینا گلدباوم در طولی صحبت کرد. وی گفت: “او به تورهای دیپلماتیک رفته است و مکالمات کانال را برای حمایت از چشم انداز دلپذیر خود و ترویج علاقه مشترک خود انجام داده است ، مانند نگه داشتن گروه های تروریستی در خاک افغانستان”. وی ادامه داد: “وی با دشمنان ارشد سابق در اروپا و همچنین با روسیه و چین روابط برقرار كرده است.”
گلباوم نوشت: “بیست سال مبارزه با جهاد ما را به پیروزی سوق داد. حقانی در اوایل سال جاری به من گفت. در مصاحبه ای در کابل ، دومین او با یک روزنامه نگار غربی.” اکنون ما فصل جدیدی از درگیری مثبت با جهان را افتتاح کرده ایم و فصل خشونت و جنگ را بسته ایم.
“بسیاری از غربی ها که به نمایندگی از دولت های خود در امور افغانستان درگیر شده اند ، از تغییر وضعیت حقانی بسیار شگفت زده شدند. وی به طور کلی به عنوان یک فعال سیاسی گرسنه قدرت مورد توجه قرار می گرفت. در چندین نقطه در طول جنگ به رهبری ایالات متحده ، خانواده حقانی با همدلی با ایالات متحده ، با توجه به اینکه مقامات آمریکایی از نظر ماجرایی هستند ، به عنوان آنها به عنوان یک ماجراجویانه و با توجه به آنها ، آنها را به نمایش می گذارند ، و آنها را با دید خود درآوردند و آنها را با دید خود درآوردند ، و آنها را با دید خود درآوردند و آنها را با دید خود درآوردند و آنها را با دید آنها به نمایش گذاشتند. گلدباوم که در طول تعامل 20 ساله با آمریکایی ها تحمیل شد ، ملاقات خود با حقانی را شرح داد.
“حدود 10 شب زودتر از سال 2025 ، من با آقای حقانی در یک عمارت دو طبقه درست در خارج از منطقه سبز غنی شده کابل نشسته ام. یک مرد پرشور در دهه 40 خود با یک ریش سیاه درشت ، او نگاه زیادی به یک نماینده با شور و نشاط در آمریکا کرده است.
وی همچنین بر جاه طلبی خود برای افغانستان تأکید کرد: سرانجام آن را از خشونت و جنگ خلاص کرد. به گفته گلدباوم ، تصور این دیدگاه برای یک شهرستان که تقریباً نیمی از دوازده کودتای ، یک جنگ داخلی و تهاجم توسط دو ابرقدرت در قرن گذشته گرفتار شده است ، دشوار است.
در طول جنگ با نیروهای آنچه در آن زمان اتحاد جماهیر شوروی بود ، پدر سیراج الدین ، جلال الدین حقانی ، در بین سازمان های اطلاعاتی پاکستانی و سعودی ، مراجعان پرورش داد. وی همچنین روابط نزدیکی با آژانس اطلاعاتی مرکزی ایالات متحده ، سیا را تقویت کرد که مبلغ زیادی را برای وی پرداخت کرد و اسلحه را برای وی فراهم کرد. در حالی که این پیوندها در حال توسعه بودند ، او به اسامه بن لادن نزدیک شد ، که بیشتر به عنوان OBL گفته می شد ، که با حمایت حقانی به تأسیس القاعده رفت.
این لباس اوبیل بود که خلبان را آموزش داد که هواپیماهای غیرنظامی آمریکایی را ربوده و به برج های تجاری نمادین در منهتن پایین برخورد کرد و آنها را پایین آورد و بیش از سه هزار نفر را که در دفاتر واقع در برج ها کار می کردند ، به قتل رساند. جورج دبلیو بوش ، رئیس جمهور آمریكا قول داد انتقام بگیرد و سربازان خود را در دسامبر 2011 به افغانستان فرستاد كه دولت طالبان را در كابل شکست داد. بیشتر رهبری ارشد از طریق گذرگاه های کوهستانی که هم مرز با پاکستان بودند فرار کردند. آنها خود را در Quetta قرار دادند و از آن شهر شروع به کار کردند و پاکستان را به عملیات تروریسم رساندند.
با رفتن آمریکایی ها به افغانستان ، گروه حقانی در حال مبارزه با آمریکایی متجاوز بود. حقانی تروریست اعلام شد و یک فضل 10 میلیون دلاری روی سر وی قرار داده شد تا به دلیل اسیر یا مرگ وی به وی داده شود. حقانی از این سرنوشت اجتناب کرد و از گلدباوم خواست “از دشمنان ما بخواهد که چگونه نتوانستند مرا بکشند یا مرا با تمام تجهیزات خود دستگیر کنند”. از آنجا که رویکرد فعلی حقانی برای پاکستان اهمیت دارد ، من هفته آینده با داستان او ادامه خواهم داد.