در دهکدهای دور افتاده در قلههای کوههای زاگرس، زندگی به آرامی جریان مییافت. مردمان این دهکده با همدیگر در صلح و آرامش زندگی میکردند و همگی از همین سادگی و زندگی صمیمیت آنان لذت میبردند. یک روز، تاجری جوان به نام کیان پس از گردش در سرزمینهای دور، به این دهکده رسید.
کیان تجارتمانند و پرشور بود ولی هرگز از فراموش نمیکرد که انسانیت و محبت مهمترین چیزها در زندگی است. او در این دهکده زندگی شان را تغییر داد و به آنها نشان داد که با صداقت و اخلاص میتوانند به تمامیت و خوشبختی دست یابند.
مردم دهکده به آموزههای کیان پذیرفته و شکوه و ثروت این دهکده به افزایش افتاد. اما یک روز، تبهکارانی به رهبری سرکوبگری و خودخواهی به دهکده حمله کردند و تمام ثروت و زندگی خوش این مردم را بر باد دادند.
کیان تصمیم گرفت که به مبارزه با این تبهکاران بپردازد. او با استفاده از استراتژی و هوش خود، به کمک مردم دهکده تبهکاران را شکست داد و زندگی و ثروت به آنها بازگرداند. در نهایت، مردم دهکده به عنوان نمونهای از وحدت و اخلاقیات بالا شناخته شدند و کیان به عنوان یک قهرمان افسانهای جلوه گرفت.
با ما در مرشدی همراه شوید.
**امروز جان زندگی از تابستان چهپوشور **