ایالات متحده حضور نظامی خود را در خاورمیانه تشدید کرده است و دارایی های اضافی را به کار می برد که به نظر می رسد با هدف فشار دادن تهران انجام می شود. در حالی که واشنگتن علناً ادعا می کند که از تعامل و صلح دیپلماتیک حمایت می کند ، اقدامات آن داستانی متفاوت را بیان می کند – تحریم های تحریم های ایران ، افزایش حملات هوایی به اهداف یمنی ، صادر کردن تهدیدهای بیشتر علیه حزب الله و امکان ادامه تجاوز در غزه. هدف قرار دادن همزمان جبهه های متعدد نشان دهنده یک استراتژی گسترده تر از اجبار است. با این حال ، افزایش تخلیه ، به ویژه از طریق آتش بس در غزه ، همانطور که در مکثهای موقت قبلی در جنگ مشهود است ، ممکن است. ایالات متحده باید درک کند که نفوذ ایران در امور منطقه ای یک عامل غیرقابل انکار است که به سادگی نمی توان از معادله پاک کرد.
از آنجا که خروج یک جانبه رئیس جمهور دونالد ترامپ از برنامه جامع اقدام مشترک (JCPOA) در سال 2018 ، سیاست ایالات متحده در قبال ایران به کمپین “حداکثر فشار” اعتماد کرده است. هدف در نظر گرفته شده این بود که اقتصاد ایران را فلج کند و تهران را مجبور به تسلیم از طریق خفه شدن اقتصادی و انزوا دیپلماتیک کند. با این حال ، ایران از انتظارات سرپیچی کرد و روابط با چین ، روسیه و وسیع جهانی جنوبی را تقویت کرد. علیرغم تحریم های پایدار ، ایران اقتباس کرده و کانال های اقتصادی جدیدی را ایجاد کرده و نفوذ منطقه ای خود را گسترش داده است. حمایت تهران از “محور مقاومت” بی بدیل است ، حتی وقتی رئیس جمهور پیشین جو بایدن تقریباً تمام عناصر کمپین فشار ترامپ را ادامه داد. در آن جو و حتی اکنون ، حزب الله و سایر گروه های منطقه ای ، از جمله نیروهای بسیج مردمی عراق ، ظرفیت را برای به چالش کشیدن منافع ایالات متحده و اسرائیل حفظ می کنند.
در حالی که به نظر می رسد واشنگتن به استراتژی اجباری خود متعهد است ، اما تمایل به مذاکره نیز نشان داده است – هرچند میزان این امر نامشخص است. با این حال ، ایران خطوط قرمز روشن دارد: غنی سازی اورانیوم بومی غیر قابل مذاکره است و هر مدل از بین بردن شبیه به خلع سلاح لیبی را رد می کند. حمایت از محور مقاومت همچنان ادامه خواهد داشت. و قابلیت های موشکی و هواپیماهای بدون سرنشین در بحث های دیپلماتیک از جدول باقی مانده است.
مداخلات نظامی ایالات متحده در خاورمیانه از نظر تاریخی منجر به شکست ، از افغانستان تا عراق شده است. یمن هیچ فرقی نمی کند ، زیرا ائتلاف به رهبری ایالات متحده تلاش می کند تا عملیات انسارالله را در دریای سرخ باز کند. حملات هوایی در قلمرو یمنی نتوانسته است واقعیت های زمینی را تغییر دهد و از کاستی های کمپین به رهبری سعودی علیه حوثی ها استفاده کند. گزارش ها حاکی از آن است که واشنگتن ممکن است با حمایت از گروه های سعودی-امیراتی با تهاجمی تجدید شده علیه صنعا ، بیشتر تشدید شود. با این حال ، تاریخ ناکارآمدی چنین راهکارهایی را نشان داده است – در بین این جناح ها در طول جنگ داخلی یمن که قبلاً مانع توانایی آنها در تضمین کنترل ارضی شده بود.
ردپای ارتش گسترده واشنگتن به طور مستقیم با کمپین فشار خود در ایران گره خورده است ، و استقرار جدید بمب افکن باعث تقویت تنش های منطقه ای می شود. تهدیدهای اخیر ترامپ علیه ایران – باید عملیات بیشتری از طرف یمن انجام شود – نگرانی های مربوط به تشدید احتمالی فراتر از مرزهای یمنی ، و تأکید بر اتصال فزاینده بین استراتژی ایالات متحده و خطر درگیری گسترده تر.
اقدامات متقابل ایران می تواند فراتر از اعتراض به پایگاه های ایالات متحده باشد ، و به طور بالقوه مسیرهای نفتی خلیج فارس را مختل می کند و در برابر بازیگران منطقه ای که در خصومت ها همدست هستند ، تلافی می کنند. تخمین زده می شود که بار مالی کمپین نظامی ایالات متحده علیه حوثی ها فقط در یک ماه نزدیک به 1 میلیارد دلار برسد. با وجود این مخارج ، شواهد کمی وجود دارد مبنی بر اینکه استراتژی واشنگتن نتایج معنی داری به همراه داشته است. یک عملیات بالقوه زمینی در یمن احتمالاً هزینه های قابل مقایسه با کسانی که در افغانستان دیده می شوند ، متحمل می شود. به همین ترتیب ، رویارویی مستقیم با ایران خطرات قابل توجهی را به همراه دارد – نه تنها از نظر تلفات نظامی بلکه عواقب اقتصادی. اعتصاب نظامی علیه تسهیلات هسته ای ایران احتمالاً در از بین بردن برنامه خود به طور کامل از بین نمی رود و ضمن دعوت قصاص غیرقابل کنترل از تهران ، به عملیات مکرر نیاز دارد.
در نهایت ، اعتماد واشنگتن به اجبار به جای اعتماد به نفس با تهران باعث تعمیق بی ثباتی در خاورمیانه می شود. شکست های مکرر مداخلات گذشته ، نیاز فوری به یک رویکرد عملی تر توسط ایالات متحده را نشان می دهد-روشی که واقعیت های منطقه ای را تصدیق می کند و از سیاست های نیرو به سمت مذاکرات معنی دار تغییر می کند. بدون چنین مجدداً ، مسیر فعلی احتمالاً تنش ها و عدم اطمینان طولانی مدت را تحریک می کند.