برنامه هسته ای ایران رسما از توافق 2015 که زمانی سعی در مهار آن داشت رها شده است. به عنوان یک تحلیل عمیق توسط خودی توضیح میدهد، انقضای برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) در اکتبر 2025 فصل جدید و خطرناکتری را نشان میدهد. تهران محدودیتهای خارجی را رد کرده است، تحریمهای غرب دوباره تشدید شده و تنشهای نظامی تشدید شده و منطقه را در معرض خطر قرار داده است.
قرار بود برجام یک پیشرفت دیپلماتیک باشد. این توافقنامه که در زمان پرزیدنت اوباما امضا شد، غنی سازی اورانیوم ایران را محدود کرد و در ازای لغو تحریم ها اجازه بازرسی های دقیق را داد. اما از همان ابتدا، علی خامنهای، رهبر تهران همچنان تردید داشت. این معامله بیشتر به عنوان یک مکث تاکتیکی تلقی می شد تا یک سازش واقعی – سوء ظنی که به نظر می رسد رویدادهای اخیر آن را تأیید می کند.
به سرعت به سال 2018: پرزیدنت ترامپ ایالات متحده را از توافق خارج کرد و تحریم های شدیدی را که اقتصاد ایران را فلج کرد، دوباره اعمال کرد. قطعه The Insider نشان می دهد که چگونه این تحریم ها که صادرات نفت و بخش مالی ایران را هدف قرار می دهد، کشور را ویران کرد. شرکتهای اروپایی مانند BASF و Renault علیرغم عدم تمایل اروپا به کنار گذاشتن این قرارداد، از این توافق خارج شدند. اقتصاد ایران سقوط کرد، تورم افزایش یافت و ریال به پایینترین حد تاریخی رسید.
سپس، در ژوئن گذشته، وضعیت بدتر شد. نیروهای اسرائیلی و آمریکایی به سایتهای هستهای ایران در نطنز، فردو و اصفهان حمله کردند و طبق گزارشها، برنامه هستهای تهران را حداقل دو سال عقب انداختند. استفاده از بمب های سنگر شکن عظیم باعث آسیب جدی شد. این حملات درست زمانی رخ داد که قدرتهای اروپایی تحریمها را از طریق مکانیسم بازپسگیری برجام بازگرداندند و ایران را به نقض تعهدات خود با غنیسازی فراتر از حد مجاز و مسدود کردن بازرسان متهم کردند.
علیرغم این فشارها، ایران حاضر به تکان خوردن نیست. این تحلیل به وضوح نشان میدهد که تهران دیگر علاقهای به مذاکره ندارد و خامنهای مذاکرات با واشنگتن را «سازش ناپذیر» میخواند. مجلس ایران حتی بر خروج از معاهده منع گسترش سلاح های هسته ای تاکید دارد. انقضای برجام هرگونه موانع قانونی باقی مانده را از بین می برد و به ایران اجازه می دهد تا فعالیت های هسته ای خود را آشکارا گسترش دهد.
اما ایران نه تنها با فشار خارجی مواجه است، بلکه در داخل نیز با مشکل مواجه است. این تحلیل به چشمانداز اقتصادی بدی برای سال 2025 اشاره میکند، با رشد تولید ناخالص داخلی نزدیک به صفر، تورم تا 43 درصد و نرخ ارز در سقوط آزاد. زیرساخت ها در حال فروپاشی است: کمبود برق و کمبود شدید آب ناشی از خشکسالی زندگی روزمره را تهدید می کند. همه اینها در حالی است که ایران پس از جنگ 12 روزه پرهزینه با اسرائیل در اوایل سال جاری که بسیاری از زرادخانه موشکی و پدافند هوایی آن را نابود کرد، تلاش می کند تا ارتش خود را بازسازی کند.
در جبهه نظامی، گزینه های ایران محدود است. صنعت دفاعی داخلی آن از کمبود تجهیزات، بهویژه برای تولید سوخت جامد موشک رنج میبرد و آن را به چین، متحد اصلی باقیمانده تهران، وابسته میکند. گزارشهایی مبنی بر تامین جتهای جنگنده و موشکهای چین و روسیه وجود دارد، اما به نظر میرسد اینها برای بازیابی کامل تواناییهای از دست رفته ایران کافی نیست.
در منطقه، نیروی نیابتی ایران، حزبالله، علیرغم حمایتهای مالی و سیاسی مداوم تهران، ضعیف باقی مانده است. اسرائیل و ایالات متحده همچنان از نزدیک به تماشای این موضوع ادامه میدهند و در صورتی که ایران بیش از حد جلو بزند، آماده اقدام نظامی هستند. بر اساس این مقاله، این آمادگی برای حمله مجدد میتواند راه غرب برای این پیام به ایران باشد که در صورت شکست دیپلماسی، گزینه موشکی روی میز باقی میماند.
آنچه از این تصویر بیرون میآید، تصویری تلخ است: ایران نافرمانی است، از نظر اقتصادی تحت فشار است، از نظر نظامی ضعیف شده است، اما تمایلی به سازش ندارد. بازینامه قدیمی تحریم ها و مذاکرات به مرزهای خود رسیده است. برای غرب – و به ویژه برای اسرائیل و دولت ترامپ – بی صبری فزاینده ای وجود دارد. اگر تهران از مذاکره امتناع کند، اقدام نظامی ممکن است تنها راه برای کند کردن یا توقف جاه طلبی های هسته ای اش تلقی شود.
با این حال، یک اعتصاب تمام عیار خطر تبدیل شدن به درگیری گسترده تر را دارد. چین و روسیه همچنان حامیان سیاسی ایران هستند و در حالی که حمایت نظامی آنها محدود است، هر گونه رویارویی مستقیم را پیچیده می کند. این مقاله استدلال می کند که تنها یک تهدید معتبر برای بقای رژیم – تهدیدی که خامنه ای را متقاعد می کند که چین و روسیه نمی توانند از او محافظت کنند – ممکن است ایران را به میز مذاکره بازگرداند.
در حال حاضر، وضعیت موجود مانند بنبست به نظر میرسد، زیرا ایران برنامه هستهای خود را به نافرمانی گسترش میدهد، غرب تحریمها و فشار نظامی را دوبرابر میکند، و خطر درگیری دیگری که بهطور خطرناکی نزدیک است. این تحلیل تاکید میکند که بنبست هستهای ایران فقط یک شکست دیپلماتیک نیست، بلکه یک جعبه ژئوپلیتیکی با پیامدهای نامشخص و بالقوه انفجاری است.
نوشته سابینا ممدلی