تهران – بحث در مورد برنامه هسته ای ایران بار دیگر در صدر مذاکرات سیاست خارجی ایالات متحده است ، با مقاله اخیر از وال استریت ژورنال که طرفدار خلع سلاح هسته ای ایران است.
این قطعه با عنوان “هنر معامله هسته ای با ایران” ، گزارشی از بنیاد دفاع از دموکراسی ها را نشان می دهد و ادعا می کند که ایران باید زیرساخت های هسته ای خود را به طور کامل از بین ببرد ، سناریو را با خلع سلاح داوطلبانه آفریقای جنوبی در سال 1990 و انصراف از اهداف هسته ای آن در سال 2003 ، از بین ببرد. پایبندی
با این حال ، این داستان اساساً مشکل ساز است. این پیشینه از پیشینه تاریخی ابتکار هسته ای ایران ، استانداردهای مضاعف اقدامات ایالات متحده و اسرائیل و پیامدهای دخالت قبلی غربی در غرب آسیا غافل است. برای دیپلماسی واقعی ، واشنگتن باید از اجبار به یک روش منصفانه و محترمانه مذاکره تغییر کند.
ریاکاری خواسته های خلع سلاح هسته ای
یکی از استدلال های اصلی این گزارش این است که ایران باید نمونه آفریقای جنوبی و لیبی را دنبال کند. اما این مقایسه ها ادامه نمی یابد. آفریقای جنوبی برنامه هسته ای خود را به عنوان بخشی از تغییر مسالمت آمیز به دور از آپارتاید لغو کرد و نه به دلیل فشار خارجی. در مقابل ، لیبی پس از حمله ایالات متحده به عراق در سال 2003 ، اهداف هسته ای خود را رها کرد – تصمیمی که در نهایت نتوانست رژیم لیبی را از مداخله غربی محافظت کند. ایران کاملاً از این تاریخ آگاه است و هیچ دلیلی برای فکر کردن که خلع سلاح یک طرفه منجر به امنیت یا ثبات می شود ، نمی بیند.
علاوه بر این ، انتظار ایران برای کنار گذاشتن برنامه هسته ای خود یک استاندارد دو برابر است. ایران یک طرف در پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای (NPT) است و به طور مداوم بازرسی ها را توسط آژانس بین المللی انرژی اتمی (IAEA) مجاز کرده است. برعکس ، اسرائیل که دارای سلاح های هسته ای است ، هرگز NPT را امضا نکرده و اجازه بازرسی های بین المللی از سایت های هسته ای خود را نمی دهد. با این حال ، هیچ تقاضا برای اسرائیل برای تسلیم سلاح های خود وجود ندارد. اگر هدف واقعاً عدم گسترش گسترش باشد ، واشنگتن و شرکای آن استانداردهای مشابهی را برای همه احزاب اجرا می کنند ، نه فقط برای کسانی که آنها رقبا را می دانند.
در این مقاله ایران به عنوان کشوری که از مذاکرات برای به دست آوردن زمان بیشتر برای برنامه هسته ای خود استفاده می کند ، نشان می دهد. با این حال ، تاریخ روایتی متناوب را نشان می دهد. برنامه جامع اقدام مشترک سال 2015 (JCPOA) توافق مهمی بود که محدودیت های سختگیرانه ای را برای عملیات هسته ای ایران در ازای کاهش تحریم ها تحمیل می کرد. ایران همانطور که در چندین نوبت توسط آژانس بین المللی انرژی هسته ای تأیید شد ، به توافق نامه پیروی کرد. در سال 2018 ، دولت ترامپ از توافق نامه به طور یک جانبه عقب نشینی کرد و تحریم ها را دوباره به دست آورد ، حتی اگر ایران کاملاً رعایت کرد. این عمل آخرین بقایای اعتماد به نفس در تلاش های دیپلماتیک ایالات متحده را خرد کرد.
پس از عقب نشینی ایالات متحده ، ایران در ابتدا به دنبال اینكه كشورهای اروپایی از پایان این توافق نامه خودداری كنند ، همچنان از شرایط JCPOA پیروی می كنند. تنها پس از آنكه مشخص شد كه تحریم های واشنگتن همچنان در این زمینه باقی خواهد ماند ، ایران به تدریج تعهدات خود را كاهش داد. این ایده که ایران یکی از مسئولین موافقت نامه ها است ، ارائه نادرست عمدی از حقایق است.
اکنون ، صداهایی که JCPOA را به چالش کشیده است ، از توافق جدید حمایت می کنند – یکی که ایران را می خواهد زیرساخت های هسته ای خود را به طور کامل از بین ببرد و در ضمن در ازای ارائه ، کمبود یا هیچ امتیازاتی را ارائه دهد.
تحریم ها به عنوان ابزاری برای جنگ اقتصادی ، نه دیپلماسی
نکته اصلی در مقاله این است که ایران اقتصاد شکننده ای دارد و افزایش تحریم ها باعث می شود دولت تسلیم شود. این رویکرد یکسان است که ایالات متحده سالها به کار گرفته است و بارها و بارها ناموفق است. اگرچه مطمئناً تحریم ها بر ایرانیان روزمره تأثیر گذاشته است ، اما آنها باعث سقوط دولت نشده یا ایران را مجبور به کنار گذاشتن برنامه هسته ای خود نکرده اند. برعکس ، آنها صرفاً سوء ظن را شدت بخشیده و ایران را وادار به پیگیری متحدین اقتصادی مختلف مانند چین و روسیه کرده اند.
این ادعا که اقتصاد ایران در حال فروپاشی است نیز فریبنده است. علیرغم سالهای ماندگار فشار اقتصادی ، ایران با تقویت صنایع داخلی و ایجاد اتحادهای تجاری جدید تنظیم کرده است. این عقیده که ایران در نهایت تحت الشعاع قرار خواهد گرفت ، از مقاومت ملت غافل می شود و این واقعیت است که جنگ اقتصادی غالباً به جای کاهش مقاومت ملی ، تقویت می شود.
علاوه بر این ، تحریم ها در درجه اول بر غیرنظامیان تأثیر می گذارد در حالی که تأثیر کمتری در تغییر سیاست های دولت دارد. خانوارهای ایرانی به دلیل تورم ، کمبود دارو و مشکلات مختلف با چالش هایی روبرو هستند ، همه در حالی که دولت همچنان عملیاتی است. اگر ایالات متحده واقعاً قصد داشت به مردم ایران کمک کند ، به جای توسل به خفگی اقتصادی ، در مذاکرات صمیمانه شرکت می کرد.
منبع واقعی بی ثباتی در منطقه
این قطعه همچنین حاکی از آن است که ایران باید بین خلع سلاح و درگیری نظامی تصمیم بگیرد ، و نشان می دهد که مقاومت مداوم ممکن است منجر به حمله به مکانهای هسته ای آن شود.
اگر ثبات در غرب آسیا هدفمند باشد ، بنابراین ابتکار هسته ای ایران نگرانی اصلی نیست – درگیری نظامی و حمایت از دولت های دیکتاتوری.
خطرات ناشی از ابتکار هسته ای ایران ریشه در نگرانی های امنیتی ندارد. آنها بر حفظ برتری نظامی ما و اسرائیل تمرکز می کنند. گروه هایی که اصرار دارند که ایران از اسلحه خود چشم پوشی کند ، خود مجهز به سلاح های هسته ای و فناوری ارتش پیشرفته است. این ارتباطات ساده است: اسلحه های هسته ای برای متحدین ما مجاز است ، اما برای کشورهایی که مخالف تسلط آمریکا هستند نیست.
ایران به طور مداوم آمادگی خود را برای مشارکت در بحث و گفتگو نشان داده است ، اما به توافق نامه ای که نیاز به تسلیم کامل دارد بدون ارائه چیزی در ازای آن ، نه – و نباید – و نه نباید باشد.
به جای تکرار خطاهای تاریخی ، ایالات متحده باید تصدیق کند که دیپلماسی خواستار احترام متقابل است ، نه تهدید. فقط در این صورت می توان یک توافق واقعی و ماندگار را بدست آورد.