جورج ب. لامبراکیس پس از دو سال با USIS در ویتنام و لائوس ، از سال 1957 تا 1985 یک افسر خدمات خارجی وزارت امور خارجه بود. وی در طول انقلاب اسلامی 1978-1979 در ایران خدمت کرد. وی با فاریبا امینی مصاحبه می شود.
Fariba Amini: اولین دولت ترامپ JCPOA را رها کرد. چرا فکر می کنید اکنون در دوره دوم خود ، ترامپ مشتاق معامله است؟ چه چیزی تغییر کرده است؟
جورج ب. لامبراکیس: اقدامات ترامپ می تواند حدس هر کسی باشد. بهترین حدس من این است که او بدون اینکه به کسی اعتراف کند که اولین بار اشتباه کرده است ، متوجه شد که فقط به ایران اجازه داده است فعالیت هسته ای خود را توسعه دهد و اکنون که ایران از فعالیت نظامی اسرائیل ضعیف شده است ، او شانس بهتری برای ایجاد ایران دارد در حالی که اسرائیل در پس زمینه رشد می کند.
آیا شما اعتقاد دارید که اسرائیل قصد بمباران ایران را داشته است ، یا این بیشتر تهدید بوده است؟
من معتقدم که اسرائیل اگر از طرف ایالات متحده حمایت شود ، سعی خواهد کرد به همان اندازه فعالیت هسته ای ایران را از بین ببرد و تحت نتانیاهو ، در حالی که بیشترین تعاونی رئیس جمهور آمریکا را دارد ، تلاش می کند. اسرائیل می خواهد تنها قدرت هسته ای در همسایگی خود باشد و همچنین نگران این باشد که عربستان سعودی یا هر کس دیگری در اطراف آن ایجاد بمب باشد.
چه زمانی به ایران رفتید و چرا؟
من در پاییز سال 1976 به ایران رفتم زیرا رئیس مکرر من ، دستیار وزیر امور خارجه برای خاور نزدیک و آسیای جنوبی. دستیار دبیر ، سفیر ، “روی” آترتون تماس گرفت تا به من بگوید که من را در تهران می خواهد. من چندین شغل معتبر دیگر مانند مشاور سیاسی را به دریاسالار مسئول نیروهای آمریکایی در اقیانوس آرام مستقر در هاوایی در نظر گرفته ام – توسط پرسنل دولتی پیشنهاد می شود که پس از نزدیک به یک سال به عنوان معاون رئیس مأموریت یا اتهامات در بیت در هنگام شروع جنگ داخلی لبنان ، استراحت کنم. من بین چهار سفیران خدمت کردم – یکی از آنها درست پس از ورود وی – منجر به تخلیه گسترده شهروندان آمریکایی شد که سفارت ما بدون فرود تفنگداران دریایی که وزیر کیسینجر و رئیس جمهور فورد در نظر داشتند ، مدیریت کردند. این همچنین برای من جذاب بود زیرا من در اسرائیل و میز عرب/اسرائیل در واشنگتن ، لبنان و سایر تکالیف کوتاه مرتبط با این منطقه خدمت کرده بودم اما هرگز در پست مهم ایران هرگز نبودم.
خدمات من در ایران می تواند به شش ماه اول عادی بودن تقسیم شود وقتی که من به عنوان معاون رئیس مأموریت مأموریت بین عزیمت کارگردان سابق سیا ، جمهوریخواه ، جمهوریخواه ، پس از انتخاب رئیس جمهور کارتر و ورود سفیران سالیوان ، در میان ارشد ترین سفیر شغلی اما یکی از افراد تازه وارد خاور میانه خدمت کردم. سپس یک دوره طولانی حدود دو سال که شاهد انقلاب در حال توسعه بود ، و یک دوره آخر که شاه و واشنگتن محاسبه و مذاکره کردند که در مورد آن چه باید بکنند.
من از خواندن در (سفیر آمریكا در ایران ویلیام اچ.) گزارش نهایی سالیوان در مورد من تعجب كردم كه من اولین كسی بودم كه تصمیم گرفتم شاه به پایان رسید ، چیزی كه در جلسه عمومی بعدی توسط معاون مأموریت چارلی ناس تکرار شد.
همانطور که می بینم این علائم حداقل پس از سال اول آشکار بوده است ، به همان اندازه که این فرضیه های دولت آمریكا مبنی بر اینكه شاه به یك روش یا دیگری برآورده می شود ، ناراحت است – زیرا وی سرانجام از انجام نیروهای خودداری كرد و گفت كه او “پادشاه است نه دیکتاتور”. از این گذشته ، من مشاور سیاسی بودم و کارمندان بزرگ سیا تقریباً کاملاً بر تهدید شوروی متمرکز بودند و با ساواک شاه (مخفف فارسی برای دفتر اطلاعات و امنیت دولت) کار می کردم ، و سیاست داخلی را پوشش نمی داد.
شما در طول انقلاب در ایران بودید. شما یکی از معدود افرادی هستید که پیش بینی کرده اید که نیروهای مذهبی وقتی شاه را ترک می کند ، به دست می گیرند. چگونه به این نتیجه رسیدید؟
به طور خاص ، من خلاصه می کنم. مخالفت کیست؟ نه حزب قدیمی توده که نابود شد ، نه برخی از پیروان موساج که با آنها ارتباط برقرار کردیم ، بلکه فقط … افراد مذهبی (یک مسئله پیچیده که ما روی آن کار کردیم ، از جمله آیت اللها مانند شرکاداری – که توسط خمینی ظرافت بودند). دو تصمیم بزرگ شاه که به عقب (همانطور که در کتاب من می نویسم) بود ، 1 بود. برای گرفتن صدام حسین برای بیرون راندن خمینی از عراق ، که تأثیر Khomeini را به شدت بهبود بخشید ، زیرا او می تواند آزادانه از پاریس ارتباط برقرار کند ، و 2 ، تلاش خود را برای شهرت ذهنی خاکومینی ، با استفاده از فعالیت های گناهکار در مقاله محلی در قتل ، مرکز فعالیت های دین ایجاد کرد و در مرکز فعالیت های مذهبی ایجاد کرد. و سپس شورش ها در سایر نقاط کشور و غیره تکرار می شوند.
آیا شما یا کسی در همراهان خود از بیماری شاه اطلاع دارید؟
ما از سرطان شاه خبر نداشتیم و سفارت فرانسوی (و انگلیس) حتی اگر پزشکان وی از فرانسه می آمدند. همه در پاییز 1978 آموختند.
چه زمانی به ایالات متحده بازگشتید؟ من در مصاحبه تاریخ شفاهی خواندم که شما در کاخ سفید بودید. شما ذکر می کنید که تفاوت های روشنی بین Cyrus Vance و Zbigniew Brzezinski در نحوه برخورد با ایران وجود دارد. آیا می توانید توضیح دهید؟ چرا ایالات متحده نقش فعال تری نداشته است؟
در صورتی که شاه در سال 1953 به آنها مداخله کرد ، در صورت عدم مداخله در سال 1953 ، اگر شاه به زور نپرداخت ، زیرا برخی از ژنرال های وی خواستار آن بودند یا 2 نفر) می تواند تنها نیروی محلی ، افراد مذهبی ، به علی رغم تهدید اتحاد جماهیر شوروی و کمونیست های محلی ، اعتماد کنند و قدرت خود را حفظ کنند.
من استدلال کردم که ایالات متحده نباید خود را با تکرار مداخله در سال 1953 بارگذاری کند ، خاطره ای که اکثر ایرانیان محکوم کرده اند ، و مردم مذهبی می توانند از جلوگیری از تصاحب اتحاد جماهیر شوروی به دست آورند و قدرت خود را حفظ کنند.
وزیر ونس این مقام را به دست گرفت ، در حالی که مشاور امنیت ملی Z. برزینسکی با سفیر شاه در واشنگتن کنار رفت که خواستار سوار شدن سواره نظام ایالات متحده به نجات بود. یک جلسه کلیدی در مورد این موضوع در اتاق وضعیت کاخ سفید برگزار شد که در آن همه چهره های برتر دولت ایالات متحده از معاون رئیس جمهور به جز کارتر و ونس (که در آن زمان از برژینسکی راضی نبود) حضور داشتند.
سفیر سالیوان ، آخرین سفیر ایالات متحده در ایران در آن زمان چه کاری انجام داد؟
سالیوان مرا به نمایندگی از او در آن جلسه فرستاد و ژنرال هویسر نیروی هوایی ایالات متحده (با آنها پس از بازدیدهای وی از تهران و تماس قبلی در بیروت ، کاملاً دوستانه شده بودم) ، مرا از آلمان به واشنگتن بردم و در جلسه ای که در کتاب خود با جزئیات توضیح می دهم شرکت کردم. بین آن جلسه و جلسه توجیهی اضافی ، من روز بعد به مدیر سیا دادم ، فکر می کنم واشنگتن تصمیم گرفت برخی از نامه های محرمانه از خمینی در پاریس را بپذیرد که اگر ایالات متحده مانع از ژنرال های شاه شود ، مانع از جلوگیری از تلاش های خود برای بازگشت به ایران شد. دریافت این نامه ها هرگز به سفارت آشکار نشد ، اما ما فهمیدیم که دلیل بازگشت ژنرال هویزر به تهران و ژنرال های شاه را دیدیم.
هویزر به من گفت: “جورج شما از غیرنظامیان مراقبت می کنید ، و من از ارتش مراقبت خواهم کرد.”
چه اتفاقی افتاد پس از اولین برداشت سفارت؟ چطور رفتی؟ من مطمئن هستم که شما از امنیت خود نگران بودید.
من فکر کردم که شانس 50-50 است که ما در اولین تصرف سفارت تسلیم شدیم ، هرچند که من خوش بینی را به کسانی که از من سؤال کردند تابش کردم. علاوه بر این ، من در طول جنگ داخلی در بیروت درست قبل از ایران فراری باریک تری داشتم.
من همیشه در تهران مورد آزار و اذیت قرار می گرفتم که هرگز در بسیاری از احزاب و تماس های مختلفی که با مقامات داشتم ، ستایش های آشکار را برای شاه نشنیدم تا اینکه آخرین دیدار بین دو مقام بسیار عالی و سفیران ایالات متحده و انگلیس. که در آن من یک یادداشت کننده بودم ، در روزهای پایانی سلطنت شاه.
آیا تا به حال آیت الله خمینی را ملاقات کرده اید؟ آیا فکر می کردید که او رهبر جمهوری اسلامی خواهد شد؟ آیا با رهبران دیگری از انقلاب ملاقات کردید؟
من هرگز با خمینی ملاقات نکردم. من یک مورد خوب (معاون نخست وزیر ابراهیم) یزدی را دیدم ، از جمله هنگامی که او تیمی را رهبری کرد که ما را پس از اولین تصرف سفارت در روز ولنتاین در فوریه 1979 نجات داد. قبل از اینکه من تهران را ترک کنم ، و پس از ورود برخی از دست های بزرگتر ایران مانند جان لیمبرت ، من به من اعزام شدیم که کلومین من را به سمت راست خمیرائی ملاقات کنم (منی منی) (منسوم) من یا من منسجم. به زودی پس از آن توسط مخالفان چپ به قتل رسید.
برخی از بهترین خاطراتی که از زمان خود در ایران دارید چیست؟
بهترین خاطرات من از ایران – در مورد سایر کشورهایی که من در آن خدمت کردم – افرادی بود که من و خانواده ام با آنها ملاقات کردند ، از جمله عده ای مانند پسران جعفر ، خانواده دستیار رئیس من در تهران که ما پس از فرار به کالیفرنیا دوباره با آنها ملاقات کردیم. دوستان و مقامات دوستانه دیگری نیز وجود داشتند که نیازی به نام آنها ندارم. خانواده من همچنین از توسعه مهارت های اسکی ما در کوه های تهران لذت بردند.
جورج لامبراکیس در شیکاگو والدین یونانی متولد شد. بعد از اینکه پدرش ، پزشک ، در یک تصادف اتومبیل کشته شد ، مادرش او را در سن 2 سالگی به یونان بازگرداند. شش سال بعد ، درست قبل از اینکه هیتلر جنگ لهستان را آغاز کند ، خانواده به ایالات متحده بازگشتند.
جورج از دانشگاه پرینستون فارغ التحصیل شد و بعداً در دانشکده مطالعات پیشرفته بین المللی در جانس هاپکینز (SAIS) شرکت کرد.
او که به سیاست و امور خارجه علاقه مند بود ، وارد خدمات خارجی شد و به وزارت امور خارجه ایالات متحده پیوست. وی در چندین کشور مستقر و خدمت کرده بود ، از جمله آنها ویتنام ، اسرائیل ، لیبی و لبنان.
سفیر لامبراکیس همچنین یک کارشناسی ارشد از دانشکده حقوق فلچر و دیپلماسی در Tufts با حسن نیت ارائه داد و دکترا دریافت کرد. از جورج واشنگتن درست قبل از بازنشستگی از ایالت.
او نویسنده “بنابراین شما می خواهید یک دیپلمات باشید؟ پیشرفت دیپلمات آمریکایی از ویتنام به ایران ، سرگرمی ، زگیل و همه” که در سال 2019 منتشر شد.
همانطور که نیکلاس گاج نیك تایمز نوشت: “اگر هر دیپلمات آمریكایی كار خود را تحت لعنت چینی باستانی انجام می داد -” ممکن است شما در زمان های جالب زندگی کنید “، این جورج لامبراكیس بود. هر كجا به او اختصاص داده شد ، می توانید شرط بندی كنید كه همه جهنم به زودی از بین می رود.”
جورج لامبراکیس ، که جایزه ای برای والور در قهرمانی از وزارت امور خارجه دریافت کرده است ، در ماه ژوئن 94 خواهد بود. او مثل همیشه تیز است.