شب چو در بستم و مست از می نابش کردم
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم
دیدی آن ترک ختا دشمن جان بود مرا
گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم
منزل مردم بیگانه چو شد خانه چشم
آنقدر گریه نمودم که خرابش کردم
شرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمع
آتشی در دلش افکندم و آبش کردم
غرقِ خون بود و نمیمرد ز حسرت فرهاد
خواندم افسانه شیرین و به خوابش کردم
دل که خونابه غم بود و جگرگوشهٔ درد
بر سر آتش جور تو کبابش کردم
زندگی کردن من مردن تدریجی بود
آنچه جان کند تنم، عمر حسابش کردم
source
Trending
- FM لبنانی برای بازدید از رئیس امنیت ایران به عنوان تنش ها – رسانه ها
- فاجعه خروج معکوس افغانستان – آسیا سنتینل
- بهترین تیم های اروپا: جایی که بارسلونا ، PSG ، لیورپول در بین 20 نفر برتر قرار دارد
- بزرگترین سازمان سوسیالیستی ایالات متحده قطعنامه ای را برای حمایت از مقاومت فلسطین تصویب می کند
- تصادف مرگبار خودروی سوختبر در جاده میناب – بندرعباس
- وزارت خارجه آمریکا: به ایران سفر نکنید
- در صورت برداشتن مجازات ، ایران محدودیت های هسته ای را بپذیرد
- 🍿 فیلم ایرانی یکی میخواد باهات حرف بزنه