به دوران دور و دوری، زمانی که هنوز تاج میانه آسمانی افسانه ای بود و دیارها به آرامش و صلح خورشیدی غلبه داشت، یک شاهزاده جوان و زیبا به نام آزاد روی زمین تاج و تخت پدر خود را به ارث برد. آزاد با آرمانهای بزرگ و خواسته های شجاعانه ای زندگی می کرد و همیشه به دنبال ایجاد عدالت و صلح در دیار خود بود.
یک روز، در یکی از ماجراهای خود، با یک دختر خوش گذران و مهربان به نام آفرین آشنا شد. آفرین با چشمان آبی و لبخندی نیکو، قلب آزاد را به طرز جادویی فتنه آورد. آن دو به زودی در عشق معنوی و عمیقی فرو پاشیدند و با هم به رهایی مردمان غم زده از دست ظلم و فساد می افتادند.
اما یک روز، به طور غیرمنتظره ای، یک شیطان با آتشی شعله ور به دیار آنها آمد و طوفانی از ترس و وحشت را به همه آورد. شیطان با قدرت های خبیث خود، زندگی مردمان را به خطر انداخت و همه چیز را تباهی کرد. آزاد و آفرین باید با همراهی همه دیگر شجاعان دیار، برای نجات از بد جنی بجنگند و دیار را از تیرگی نجات دهند.
داستان آزاد و آفرین، با شجاعت و انسانیت، نشان از تلاش برای عدالت و خوشبختی دارد. این داستان تابناک، زندگی واقعی و حقیقتی عمیق را برای ما روایت می کند و به ما یادآوری می کند که با همدیگر و با عشق، همه چیز ممکن است.
با ما در مرشدی همراه شوید.
تصویر بالا تزئینی است.