هر زمان که مسئله کمک به نوار غزه و تلاش برای نجات مردم خود از سیاست گرسنگی محکم تحمیل شده توسط اسرائیل و ایالات متحده به دست آورد ، مجدداً ظاهر می شود. به ویژه ایالات متحده ، دنیای داستانهای علمی علمی تخیلی ، ادبیات سیاسی و سینمای پس از آخرالزمانی را در قلمرو واقعیت به ارمغان آورده است. این یک نمونه اولیه از آنچه ذهن جنایتکار اسرائیل آمریکایی به عنوان “حباب های بشردوستانه” تصور کرده است – مفهومی است که در اکتبر گذشته برای اولین بار در گزارش های رسانه ای ظاهر شد.
پس از ممنوعیت اسرائیل در UNRWA-در حرکتی بی سابقه که به موجب آن یک کشور عضو سازمان ملل متحد یکی از آژانس های خود این سازمان را ممنوع اعلام کرد-برنامه ها برای ساخت محفظه های دیواری ، که توسط دروازه های عظیم مهر و موم شده است ، در مناطق منتخب نوار غزه شکل گرفت. این مناطق با دسترسی به ابزارهای بیومتریک مانند اثر انگشت و اسکن شبکیه ، ساکنان را بر اساس وابستگی های سیاسی و اتصالات خانوادگی تقسیم می کنند. این مناطق توسط نیروهای آموزش دیده ، مجهز به سلاح های کشنده و تحت نظارت شرکت های امنیتی خصوصی محافظت می شود. در این سیستم ، دسترسی به یک وعده غذایی مشروط به تراز سیاسی خواهد بود. فراتر از این حباب ها یک بیابان تاریک قرار دارد – وسعت بدبختی که در آن گرسنه “حیوانات انسانی” از گرسنگی می چسبند و شرایط مناسبی را برای شکار و تیراندازی ارائه می دهند.
برخی از عرب ها هر زمان که از آنها خواسته می شود برای حمایت از فلسطینی ها ، از تهدید جنگ استفاده می کنند. در ادعای تغذیه گرسنه ها باعث جنگ علیه کشورهای خود می شود ، آنها میزان جرم و جنایت اسرائیل آمریکایی را در گرسنگی سلاح به عنوان ابزاری برای نسل کشی برجسته نمی کنند. در عوض ، آنها بهانه ای برای ناتوانی خود – یا عدم تمایل آنها – برای تسکین ارائه می دهند.
این ایده به شکل جنایی کامل خود تحقق نیافته است ، که در آن زمان به نظر می رسید یک تخیل نسل کشی سفید را که سعی در سرمایه گذاری در فاجعه غزه دارد ، منعکس می کند – استفاده از آن به عنوان یک زمینه آزمایش برای جوامع مهندسی از طریق کنترل بیومتریک یا نظارت الکترونیکی. با این وجود ، این امر توسط ایالات متحده به گونه ای ترویج شد كه همان منطق نخبه گرا را منعكس می كرد-بدون احساس برتری و تسلط بر نازی ها-از طریق نهاد به اصطلاح “غزه بشردوستانه”. این ایده در تخیل اسرائیل ، در مباحث طرفداران آن و در اسناد آنها ، تحت برچسب هایی مانند “شهرهای بشردوستانه” و “راهروهای بشردوستانه” وجود دارد. These are ideas the USA in the end welcomes—not solely as a result of it has an odd, pathological emotional urge to see Israel dominant and profitable, to the extent that it attributes its personal accomplishments to it—but in addition as a result of the US is consistently drawn to new areas the place it might probably check every part: from weapons, to speculative scientific concepts, to the event of instruments for disciplining and controlling human beings.
در هر صورت ، و کنار گذاشتن سیاست های گرسنگی محاسبه شده توسط ایالات متحده برای اطمینان از ادامه نسل کشی (و باید در اینجا گفته شود که اسکله شناور ، هوایی کمک و حداقل ، تحویل اسپورادیک کمک همه در استراتژی هایی که برای تأمین امنیت و پوشش دادن به نسل کشی طراحی شده است) – ایده ای از این نوع است که در اصل آن چه چیزی است که از آن استفاده می کند ، آنچه در آن است ، چه چیزی است که از این نوع است که از آن استفاده می کند که آن چه چیزی است که از آن استفاده می کند ، چه چیزی است که از آن استفاده می کند ، چه چیزی است که از آن استفاده می کند ، چه چیزی است که از این نوع است. یعنی به آنچه بشریت را تعریف می کند: عزت ، اراده آزاد و این اصل که باید با مردم به عنوان برابر رفتار شود. بنابراین جای تعجب ندارد که اسرائیل آن را “بشردوستانه” برچسب گذاری کند – درست همانطور که ارتش خود را “نیروهای دفاعی” می نامد ، و دقیقاً همانطور که ایالات متحده ادعا می کند که جنگ های آن ، که کرامت انسانی را به گرد و غبار می کشاند ، در واقع به نام رهایی بشر انجام می شود. (آیا این ادعا آمریكا با اصرار اسرائیل متفاوت است كه ارتش آن اخلاقی ترین در جهان است؟) و درست همانطور كه آمریكا سعی می كند خود را متقاعد كند ، وقتی از وی سؤال می شود “چرا آنها از ما متنفر هستند؟” ، با پاسخ: “به دلیل دموکراسی ، آزادی و روش زندگی ما!”
این شر حتی هنگامی که برخی از اعراب از خطر جنگ صحبت می کنند ، هر زمان که از آنها خواسته می شود کاری برای کمک به فلسطینی ها انجام دهند ، واضح تر می شوند. در ادعای تغذیه گرسنه ها باعث جنگ علیه کشورهای خود می شود ، آنها میزان جرم و جنایت اسرائیل آمریکایی را در اسلحه سازی گرسنگی به عنوان ابزاری برای نسل کشی برجسته نمی کنند. در عوض ، آنها بهانه ای برای ناتوانی خود – یا عدم تمایل آنها – برای تسکین به فلسطینی هایی که تحت گرسنگی سیستماتیک قرار می گیرند ، ارائه می دهند.
زمانی بود که صحبت با محوریت آزادی اجتناب ناپذیر عرب فلسطین بود. سپس ، امید به این ایده رسید که آنها ممکن است از مبارزات فلسطین حمایت کنند. بعداً به این امید که حداقل آنها را به حمایت سیاسی و کمک های اقتصادی ارائه دهند ، کاهش یافت. امروز هیچکدام از اینها باقی نمی ماند – علی رغم ادعای ضعف مبنی بر اینکه هدف از عادی سازی با اسرائیل تحت آنچه که آنها “توافق نامه ابراهیم” می نامند حمایت از فلسطینی ها است. (البته این یک شوخی خام و توهین آمیز است-هیچ چیز بیش از تئاترهای تخریب شده است.) اکنون ، پس از بیست و دو ماه نسل کشی ، هیچ کس از آنها نمی خواهد که جنگ را متوقف کنند-فقط اجازه دهند غذا وارد شوند. اما به ما گفته می شود که غذا به قیمت جنگ می آید. و اعراب به جنگ نمی روند.
مهم نیست که اسرائیل استبداد چقدر ممکن است باشد ، شکستن گرسنگی هنوز از طریق اقدام عربی امکان پذیر است. حداقل ، جایی برای نشان دادن عزم و اقدامات جدی تر و مؤثرتر برای به چالش کشیدن محاصره و قبل از آن وجود دارد تا نسل کشی را متوقف کند. با این حال ، دولت های عرب هیچ یک از اینها را انجام نمی دهند. نه تنها به این دلیل که علایق آنها در خرد کردن مقاومت در غزه با اسرائیل هماهنگ است ، بلکه به این دلیل است که خود فکر می کند که فکر می کند که خود فکر می کند که توسط اسرائیل اسرائیلی می شود.
و اگر یک فلسطینی گریه می کند ، “به ما کمک کنید!” – خواستار غذا – او ابتدا باید توهین و نفرین شود ، با کلیشه های بازیافت شده عرب که به سمت او پرتاب شد ، همانطور که در سالهای اخیر رایج شده است ، مانند متهم کردن او به اغراق. در هر صورت ، صرف این واقعیت که یک عرب می تواند تصور کند که تغذیه عرب دیگر – همسایه او – که در معرض نسل کشی و گرسنگی قرار می گیرد ، نیاز به جنگ دارد ، اثبات از دست دادن کامل ارزش حضور عرب در این منطقه است. اینها کشورهای اصلی هستند که وسواس تولید روایت های بزرگ در مورد عظمت خود ، اما کاملاً فاقد نفوذ ، نقش یا تأثیر هستند – علی رغم دهه های صلح با اسرائیل و خدمات به منافع آمریکایی. و کسانی که آشکارا با اسرائیل ارتباط برقرار نمی کنند ، همانطور که مشهور است ، این کار را به صورت پنهانی انجام می دهند.
آنچه ما می گوییم این است که اسرائیل نه تنها از نظر جسمی فلسطینی ها را از بین می برد بلکه حضور عرب را از نظر هدف نیز از بین می برد. و این هیچ نگرانی برای نظم سیاسی فعلی عرب ندارد ، زیرا این سیستمی است که از نظر معنا یا هدف فکر نمی کند ، چه رسد به اینکه هر وزنی را اختصاص دهد. با این حال ، واقعیت باقی مانده است: هیچ کس از اعراب نمی خواهد که بجنگند ، نه تنها به این دلیل که ارتش آنها ناتوان از شکست اسرائیل نیستند و هرگز به این منظور ساخته نشده اند (که بار دیگر این سوال را به معنای و هدف مطرح می کند: این کشورها در طول دهه ها از زمان استقلال چه کاری انجام داده اند؟) ، بلکه به این دلیل که افراد آنها تمایل به چنین جنگی ندارند و هزینه آنها به خوبی شناخته شده است. از سال 1967 ، ایده شکست بر آگاهی عرب حاکم شده است. جوامع عرب نه آماده هستند و نه مجهز به پذیرش جنگ یا سازگاری با آن. و به اصطلاح بهار عربی و پیامدهای آن ثابت کرد که این مشکل صرفاً مربوط به رژیم ها و دولت ها نیست.
و با این حال ، در حقیقت – مهم نیست که اسرائیل استبداد چقدر ممکن است باشد – شکستن گرسنگی هنوز از طریق عمل عربی امکان پذیر است. حداقل ، جایی برای نشان دادن عزم و اقدامات جدی تر و مؤثرتر برای به چالش کشیدن محاصره و قبل از آن وجود دارد تا نسل کشی را متوقف کند. با این حال ، دولت های عرب هیچ یک از اینها را انجام نمی دهند. نه تنها به این دلیل که علایق آنها در خرد کردن مقاومت در غزه با اسرائیل هماهنگ است ، بلکه به این دلیل است که خود فکر می کند که فکر می کند که خود فکر می کند که توسط اسرائیل اسرائیلی می شود. اگر اسرائیل به دنبال کنترل فلسطینی های غزه از طریق نظارت بیومتریک باشد ، دولت های عرب را از طریق پیشنهاد و هیپنوتیزم سیاسی کنترل می کند.
ترجمه شده از پالینفو، 30 ژوئیه 2025
نظرات بیان شده در این مقاله متعلق به نویسنده است و لزوماً منعکس کننده سیاست تحریریه مانیتور خاورمیانه نیست.