در سایهی زندگی و مرگ: شعری که در روح ما میزیست
در قلب تهران، شهری که هرگز نمیخوابد، دختری جوان به نام نیلوفر در آپارتمانی کوچک با پنجرههایی رو به کوچههای باریک زندگی میکرد. او شاعر بود، کسی که کلمات را مانند نفسهایش میشمرد و هر لحظهاش را در جستجوی معنایی عمیقتر از زندگی میگذراند. نیلوفر، همچون سیلویا پلات، شاعری بود که در سایهی مرگ و زندگی قدم میزد. او در شعرهایش از تنهایی، عشق، و ترس از نابودی مینوشت، گویی هر کلمهاش برگی از دفترچهی روحش بود.
نیلوفر عادت داشت شبها تا دیروقت بیدار بماند و بر روی میز چوبی قدیمیاش مشق شعر کند. در آن سکوت شبانه، صدای قلمش بر روی کاغذ تنها همدم او بود. او گاهی به بیرون نگاه میکرد و به مردمی فکر میکرد که زیر باران عابر پیادهها پنهان میشدند. آیا آنها هم احساساتش را داشتند؟ آیا آنها هم گاهی احساس میکردند که در دام خویشتن اسیر شدهاند؟
شرح حال نیلوفر شبیه به شعر معروف پلات، "بانوی آزاد" (Girl Lazarus) بود:
"من دوباره برمیخیزم / از خاکسترهایم / و لبخندی میزنم / به مرگ که فکر میکرد مرا شکست داده است."
نیلوفر نیز بارها و بارها از تاریکیهای درونش بیرون آمده بود، اما هر بار بیشتر به سمت نور کشیده میشد. شعرهایش آینهای از مبارزهی او با افسردگی و امید به زندگی بودند. او از فرهنگ ایرانی خود نیز الهام میگرفت؛ از غزلهای حافظ و مولانا تا داستانهای کهن شاهنامه. نیلوفر در شعرهایش مرز بین غرب و شرق را از بین میبرد و جهانی خلق میکرد که همه میتوانستند در آن خود را بیابند.
یک روز، دختر کوچکی از همسایهها به آپارتمان نیلوفر آمد و پرسید: "چرا همیشه تنها هستی؟" نیلوفر لبخندی زد و پاسخ داد: "گاهی تنهایی تنها راهی است که میتوانیم صدای خودمان را بشنویم." همانطور که پلات در شعرهایش از تنهایی به عنوان ابزاری برای دروننگری استفاده میکرد، نیلوفر نیز این حس را در شعرهایش به تصویر میکشید.
سرانجام، نیلوفر مجموعهای از شعرهایش را به نام "در سایهی زندگی و مرگ" منتشر کرد. این کتاب به سرعت در میان خوانندگان فارسیزبان محبوب شد و به زبانهای دیگر نیز ترجمه شد. شعرهای او، مانند شعرهای پلات، در دستهی شعر اعترافی جای گرفتند، جایی که نویسنده از تجربیات شخصی خود برای بیان حقایق جهانی استفاده میکند.
با ما در مرشدی همراه شوید
نیلوفر، مانند بسیاری از نویسندگان و شاعران بزرگ، به ما یادآوری میکند که حتی در تاریکترین لحظات زندگی، نور امید وجود دارد. او به ما میآموزد که از طریق هنر و کلمات میتوانیم بار سنگین وجودمان را سبک کنیم و با دیگران ارتباط برقرار کنیم. اگر شما نیز احساس میکنید که در سایهی زندگی و مرگ گم شدهاید، با شعرها و داستانهایی چون نیلوفر همراه شوید. آنها نه تنها آینهی روح شما هستند، بلکه راهنمای شما به سوی روشنایی خواهند بود.
تصویر بالا تزئینی است