درود
رسیدیم به قسمت ششم از تفسیر رباعیات خیام نیشابوری
در این قسمت می پردازیم به نظریه ی ابطال پذیری و دلیلی که باعث ایجاد درد در دل خیام شده
لطفا با آرامش و بدون تعصب به مفاهیمی که میبینید فکر کنید و در انتها نظرتون رو در کامنتها بنویسید
مطالب بیان شده در این پست نظر شخصی بنده نیست، بلکه دیدگاه فیلسوفان علم درباره ی یقینیات و بیانات مستقیم حکیم عمر خیام است
کامنتهای این پست رو شخصا پاسخ میدم و امیدوارم ازش لذت ببرید
————-
Contributions – همیاری
idpay : https://idpay.ir/persianpoetry
Paypal : https://www.paypal.me/PersianPoetry
————–
Social platforms:
Instagram : https://www.instagram.com/persianpoetry101
telegram : https://telegram.me/persianpoetry101
Fb : https://www.fb.com/persianpoetry101
Twitter : https://twitter.com/poetry_persian
————-
لینک قسمت های قبلی رو هم براتون قرار میدم
Episode 1 – قسمت اول
Episode 2 – قسمت دوم
Episode 3 – قسمت سوم
Episode 4 – قسمت چهارم
Episode 5 – قسمت پنجم
————-
0:00 – Intro / شروع
0:26 – Introduction / مقدمه
12:51 – Idea of refutability / نظریه ابطال پذیری
47:59 – Omar Khayyam rubaiyat quantity 20 / رباعی بیستم خیام با یار چو آرمیده باشی همه عمر
51:13 – Omar Khayyam rubaiyat quantity 21 / رباعی بیست و یکم خیام اکنون که ز خوشدلی بهجز نام نماند
56:38 – Omar Khayyam rubaiyat quantity 22 / رباعی بیست و دوم خیام ایکاش که جای آرمیدن بودی
59:18 – Omar Khayyam rubaiyat quantity 23 / رباعی بیست و سوم خیام چون حاصلِ آدمی درین جایِ دودَر
01:04:50 – Omar Khayyam rubaiyat quantity 24 / رباعی بیست و چهارم خیام آنکس که زمین و چرخِ اَفلاک نهاد
01:08:07 – Omar Khayyam rubaiyat quantity 25 / رباعی بیست و پنجم خیام گر بر فَلَکَم دست بُدی چون یزدان
01:10:38 – Subsequent video / ویدیو بعدی
————-
20
با یار چو آرمیده باشی همه عمر
لذاتِ جهان چشیده باشی همه عمر
هم آخِرِ کار رحلتت خواهد بود،
خوابی باشد که دیدهباشی همه عمر
————-
21
اکنون که ز خوشدلی بهجز نام نماند
یک همدم پخته جز میِ خام نماند
دستِ طَرَب از ساغرِ می بازمگیر
امروز که در دست بهجز جام نماند
————–
22
ایکاش که جای آرمیدن بودی
یا این رَهِ دور را رسیدن بودی
کاش از پیِ صد هزار سال از دل خاک
چون سبزه امید بر دمیدن بودی
————–
23
چون حاصلِ آدمی درین جایِ دودَر
جز دردِ دل و دادنِ جان نیست دگر
خرّم دلِ آنکه یک نفس زنده نبود
و آسوده کسی که خود نزاد از مادر
————–
24
آنکس که زمین و چرخِ اَفلاک نهاد
بس داغ که او بر دلِ غمناک نهاد
بسیار لبِ چو لعل و زُلفینِ چو مشک
در طَبلِ زمین و حُقّه خاک نهاد
————–
25
گر بر فَلَکَم دست بُدی چون یزدان
برداشتمی من این فلک را ز میان
از نو فلک دگر چُنان ساختمی
کازاده به کامِ دل رسیدی آسان
————–
source