در میان کوچههای باریک و پیچدرپیچ شهر قدیمی اصفهان، مردی تنها پا بر سنگفرشهای کهنه گذاشت. نامش “شهریار” بود، نویسندهای جسور و پرتلاش که در قلب فرهنگ و تاریخ ایران زندگی میکرد. شهریار، مانند “نورمن میلر” (Norman Mailer)، همواره در جستوجوی حقیقت بود، حقیقتی که در لایههای عمیق جامعه و روان انسان پنهان شده بود. او نیز مانند میلر، با ریسکپذیری و جسارت، به سوی موضوعات چالشبرانگیز و پیچیده کشیده میشد.
در یکی از آثار مشهورش، “در سایهی سکوت”، شهریار روایتی از زندگی مردی را به تصویر کشید که در میان تناقضات جامعهی ایران مدرن و سنتی گیر افتاده بود. این کتاب، مانند “لشکر شیطان” (The Armies of the Night time) میلر، نه تنها یک داستان بود، بلکه گزارشی اجتماعی و تاریخی از زمانهی خود محسوب میشد. شهریار با استفاده از تکنیکهای روایی مدرن، مانند جریان سیال ذهن و روایتهای غیرخطی، خواننده را به درون ذهن شخصیتهایش میبرد و او را با پرسشهای عمیق فلسفی مواجه میساخت.
در یکی از صحنههای به یادماندنی کتاب، شهریار از زبان شخصیت اصلی مینویسد:
“سکوت، تنها صدایی است که میتواند فریاد درونم را بشنود. در این سکوت، من نه تنها خود را مییابم، بلکه گمشدههایم را نیز دوباره کشف میکنم.”
این جملات، مانند نوشتههای میلر، پر از تأملات عمیق و نگاه انتقادی به جامعه و انسان بود. شهریار نیز مانند میلر، به مسائل اجتماعی و سیاسی زمانهی خود میپرداخت و همواره در تلاش بود تا صدای کسانی باشد که شنیده نمیشدند.
با ما در مرشدی همراه شوید
در داستانهای شهریار، فرهنگ ایرانی با تمام زیباییها و تناقضاتش به تصویر کشیده میشد. از بازارهای شلوغ و رنگارنگ گرفته تا کویرهای ساکت و رمزآلود، او با دقت و ظرافت، بافت فرهنگی ایران را در آثارش گنجاند. مانند میلر، او نیز از ادبیات به عنوان ابزاری برای بیان حقایق اجتماعی استفاده میکرد و خواننده را به تفکر وادار میساخت.
تصویر بالا تزئینی است، اما داستانهای شهریار، مانند آثار نورمن میلر، تصویری زنده و ماندگار از انسان و جامعه را به نمایش میگذارند. با خواندن این داستانها، ما نه تنها با فرهنگ و تاریخ ایران آشنا میشویم، بلکه به درک عمیقتری از ذات انسانی و چالشهای جهانی میرسیم.