در سال 2011 ، من نوشته شده خواندن László Krasznahorkai “کمی شبیه به دیدن گروهی از مردم است که در یک دایره در یک میدان شهر ایستاده اند ، ظاهراً دستان خود را در آتش گرم می کنند ، فقط برای کشف ، هرچه نزدیکتر می شود ، آتش سوزی وجود ندارد ، و آنها به هیچ وجه جمع نمی شوند.” برای بسیاری از خوانندگان معمولی ، ایده ورود به یک دنیای داستانی که دائماً در حاشیه مکاشفه ای که همیشه قریب الوقوع است اما پنهان است ، که در آن کلمات بی وقفه در اطراف مرجع قدم می زنند ، و ابزار مورد علاقه آنها جمله طولانی و بدون ایستاده است ، مثلاً چهار صد صفحات برای ناخوشایند بودن ، ممکن است درست باشد ، این ممکن است دقیقاً نوع جنون پرشور باشد که کراسناهورکای برای سالها در مورد آن بسیار درخشان و دلسوز نوشته است. این ممکن است آنچه را که او “واقعیت مورد بررسی در مورد جنون” نامیده است ، تشکیل دهد.
در آن زمان ، فقط دو رمان Krasznahorkai به زبان انگلیسی در دسترس بودند. “مالیخولیایی مقاومت“و”جنگ و جنگ، “که به ترتیب در سال 1989 و 1999 به زبان مجارستانی منتشر شده بود. Krasznahorkai در حال حاضر یک پدیده اروپایی بود ، به خصوص در آلمان ، جایی که او در آن زندگی می کرد و در آنجا که بیشتر کارهای او ترجمه شده بود. در آنجا شنیدن او به عنوان یک لوره نوبل آینده احتمالی توصیف شده بود ، اما با این کار بسیار کوچک به زبان انگلیسی ، چنین شایعاتی از Palassip Gossip. Samizdat این یک عنوان عالی و عالی بود.
فراتر از این دو کتاب ترجمه شده ، نگاه های جالب توجه دیگران وجود داشت. رمان دبوت Krasznahorkai ، “ساتنتانگه، “از سال 1985 ، هنوز به زبان انگلیسی نبود ، اما می توان فیلم هفت ساعته Béla Tarr را با همان عنوان تماشا کرد ، اقتباس از این رمان. عکس های ردیابی طولانی تار احتمالاً به بهترین وجه سینمایی خود را برای تقلید انجام می دادند:
خوانندگان آنگلوفون با تأیید تسلط Krasznahorkai: “شروع به جلب توجه می کردند:”Seiobo در زیر“(2013) ،”بازگشت به خانه بارون ونخیم“(2019) ، و اخیراً ،”هرشت 07769“(2024) ، احتمالاً در دسترس ترین رمان های او. (همه داستان های اخیر توسط مترجم فوق العاده کانادایی Ottilie Mulzet به صورت سیال ، انگلیسی Sinuous ارائه شده است.) هر کدام یک اثر خارق العاده و مفرد است ، و هر یک دامنه Krasznahorkai را گسترش می دهد. ساکنان ناامید کننده و زنوفوبیک یک شهر مجارستان استانی و یک نجیب زاده بازگشت ، بارون Béla Wencheim از این عنوان ، که در آن آنها امیدوار هستند (غالباً ارتجاعی) ، اما نشانگر برگشتی یک زنبور عسل است. Krasznahorkai می تواند باشد.
با این حال ، از بعضی جهات ، آن دو رمان اولیه که در سال 2011 خوانده ام ، فضای عجیب و غریب بسیاری از کارهای بعدی را ایجاد می کنند: سیاست نامطلوب شهرهای کوچک در مجارستان و آلمان شرقی سابق (طبیعت گرایان ، نئو نازی ها ، سنت گرایان قانون و نظم). یک حس ناخوشایند از آخرالزمان قریب الوقوع ، چه سیاسی و چه متافیزیکی. و علاقه Krasznahorkai به وسواس بینایی و احمقان مقدس (یک متخصص جهان در مورد خزه ها ، یک بایگانی که متقاعد شده است یک نسخه خطی طولانی فراموش شده را کشف کرده است و به نیویورک سفر می کند تا در مورد آن بگوید ، یک پیانیست که با تنظیم خوب پیانو وسواس دارد). علیرغم ظواهر برعکس – جملات چرخان ، عقل تب ، هیچ چیز در مورد کار Krasznahorkai ، چه قدیمی و چه جدید ، که به طور جدی با واقعیت معاصر اروپایی و خطرات آن روبرو است ، از جمله پویایی شکنجه شده حل و فصل ، حرکت و هویت وجود ندارد.