در قلب تهران، شهری که هرگز نمیخوابد و همیشه در حال نفسکشیدن است، داستان ما آغاز میشود. مهدی، روزنامهنگاری شرور و بیپروا، در جستجوی حقیقت گمشده در میان هیاهوی زندگی مدرن و سنتی بود. او که تحت تأثیر آثار هنری آمریکایی مانند “ترس و نفرت در لاسوگاس” نوشته هانتر اس. تامپسون قرار داشت، تصمیم گرفت تا سفر خود را به جهان درونی و بیرونی خویش آغاز کند.
مهدی، با کولهبار خود از خاطرات و کتابها، در خیابانهای تهران پرسه میزد، در حالی که چشمهایش به دنبال نشانههایی از حقیقت بودند که در گوشهوکنار این شهر باستانی پنهان شده بود. او با افرادی از همه اقشار جامعه، از روشنفکران تا کارگران ساده، روبرو شد و هر کدام داستانهای خود را برای او بازگو کردند. این داستانها، مانند قطعات پازل، به او کمک کردند تا تصویری از جامعهاش را که در حال تغییر بود، بسازد.
در این سفر، مهدی با میراث فرهنگی ایرانی و تأثیرات جهانی مواجه شد. او متوجه شد که چگونه سنت و مدرنیته میتوانند در کنار هم زندگی کنند و چگونه هر کدام بر دیگری تأثیر میگذارند. این کشف به او کمک کرد تا درک عمیقتری از جامعهاش و نقش خودش به عنوان یک نویسنده پیدا کند.
در پایان، مهدی به خانهای بازگشت که دیگر برای او آشنا نبود. او تغییر کرده بود، همانطور که جامعهاش تغییر کرده بود. اما او اکنون میدانست که چگونه با این تغییرات روبرو شود و چگونه داستانهایش را بنویسد تا نه تنها واقعیت را بازتاب دهد، بلکه به خوانندگانش کمک کند تا درک بهتری از دنیای خود داشته باشند.
مهدی، مانند هانتر اس. تامپسون، از سبک “گنوژورنالیسم” (ژورنالیسم گنو) استفاده کرد که در آن نویسنده خود را در مرکز داستان قرار میدهد و تجربیات شخصی خود را با تحلیل اجتماعی ترکیب میکند. این سبک به او اجازه داد تا نه تنها حقیقت را بیان کند، بلکه به خوانندگانش اجازه دهد تا از طریق چشمهای او، دنیای اطرافشان را ببینند.
تصویر بالا تزئینی است.
با ما در مرشدی همراه شوید.