قصهی حسن زراحی: از ایران تا کانادا
در دل کویر گرم و خشن ایران، جایی که آفتاب سوزان بر کرانههای بیآب و علف حکومت میکرد، پسری به نام حسن زراحی متولد شد. او در روستایی کوچک و محقر در نزدیکی شیراز به دنیا آمد، جایی که بادهای گرم از خاک سرخ کویر برمیخاست و با خود خاطراتی دیرینه از تاریخ و فرهنگ ایران حمل میکرد. حسن از کودکی با قصهها و اشعار حافظ و سعدی بزرگ شد، آنها را زمزمه میکرد و در گوشههای کوچههای سنگفرش روستایش، رویاپردازی میکرد.
پدرش، مردی ساده و زحمتکش، همیشه به او میگفت: «حسن جان، زندگی مثل رودخانهست. گاه آرام میگذرد و گاه خروشان. اما مهم این است که یاد بگیری با آن هماهنگ شوی و راه خودت را پیدا کنی.» حسن این کلمات را در قلب خود نگه داشت و آنها را به شعری تبدیل کرد که بعدها در یکی از کتابهایش منتشر کرد:
«رود زندگی خروشان است و آرام
در هر پیچ و خم، درسهایی نهفته در بادام.»
زمان گذشت و حسن جوانی پرتلاش و جویای دانش شد. او به شیراز رفت و در دانشگاه ادبیات فارسی تحصیل کرد. در آنجا بود که با قدرت قصهگویی و نوشتن آشنا شد. استادش به او میگفت: «حسن، قصهها روح مردمند. آنها دردها، شادیها و آرزوهای ما را بیان میکنند. تو باید قصهگو بشوی تا صدای مردم روستا و کشورت باشی.»
حسن با این اندیشه شروع به نوشتن کرد. اولین کتابش، «اندیشههای کویری»، مجموعهای از داستانهای کوتاه بود که زندگی مردم روستایش را به تصویر میکشید. این کتاب به سرعت در ایران محبوب شد و حسن را به عنوان نویسندهای نوظهور معرفی کرد. او در این کتاب از نمادهای کویر، مانند شترها و نخلها، برای بیان مفاهیم عمیق فلسفی استفاده کرد.
اما زندگی حسن به آرامی پیش نرفت. در سالهای پس از انقلاب ایران، او با چالشهای زیادی روبرو شد. فشارهای سیاسی و محدودیتهای فرهنگی باعث شدند که او تصمیم بگیرد به کانادا مهاجرت کند. در آنجا، در سرزمینی جدید و ناشناخته، حسن شروع به نوشتن کتابهایی کرد که نه تنها فرهنگ ایرانی را به جهانیان معرفی میکردند، بلکه به مسائل جهانی مانند مهاجرت، هویت و انسانیت میپرداختند.
یکی از معروفترین کتابهای او، «از کویر تا برف»، داستان زندگی خودش بود. در این کتاب، حسن از نمادهای کویر و برف برای بیان تضادها و هماهنگیهای زندگی استفاده کرد. او نوشت:
«کویر گرم و برف سرد، هر دو بخشی از وجود منند. یکی یادآور ریشههایم و دیگری نشانهی آیندهام.»
حسن زراحی نه تنها یک نویسنده، بلکه یک فیلسوف و معلم بود. او در کانادا کلاسهای قصهگویی برگزار میکرد و به مردم یاد میداد که چگونه از طریق قصهها با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. او همیشه میگفت: «قصهها پلی هستند بین فرهنگها. آنها به ما یاد میدهند که با وجود تفاوتها، همهی ما انسانیم.»
حسن زراحی در سالهای پایانی عمرش به ایران بازگشت و در روستای زادگاهش مدرسهای برای آموزش قصهگویی و ادبیات تأسیس کرد. او میخواست نسل جدید را با فرهنگ و ادبیات غنی ایران آشنا کند.
امروز، حسن زراحی به عنوان یکی از بزرگترین نویسندگان و قصهگویان ایرانی شناخته میشود. کتابهای او نه تنها در ایران، بلکه در سراسر جهان خوانده میشوند و به مردم یادآوری میکنند که قصهها قدرت تغییر جهان را دارند.
با ما در مرشدی همراه شوید
تصویر بالا تزئینی است.