روزی در یک شهر قدیمی و زیبا، مردی با چهرهای پیر و حکیم در میان مردم جمع شده بود و داستانی را شروع کرد. او داستانهایی از قهرمانان و قویترین انسانها را با اشعار زیبا و جذاب به گوش شنوندگان میرساند. این مرد همانند یک صحنهپرداز حرفهای، با واژههای سختگیرانه و شایسته، مردم را به فکر و عمل تشویق میکرد.
در این داستان، دیگر مردم نیز از تجربیات و دیدگاههای سیاسی و اجتماعی جورج برنارد شاو در آثارش الهام گرفته بودند. آنها با گوش کردن به داستانهای این مرد حکیم، به فکری عمقدار و نوعی اندیشهی معنوی و روحانی دست مییافتند.
یکی از داستانهای معروف این مرد حکیم، داستان یک شاهزاده بود که در تلاش برای پیدا کردن عشق و ارزشهای واقعی زندگی بود. این داستان به ترانهها و شعرهای زیبایی روایت شده بود که قلب هر کسی را به شور و شوق میآورد.
در پایان داستان، مرد حکیم خواستار همبستگی و اتحاد مردم برای ساختن یک جامعه عادلانه و پر از عشق و احترام بود. او به همه میگفت: “با ما در مرشدی همراه شوید و با هم، به سوی یک جهان بهتر حرکت کنیم.”
تصویر بالا تزئینی است.
و اکنون، این جملهی ابدی از جورج برنارد شاو متن اصلی شاهکارهای ادبی و سینمایی است، همچنان در همهی زبانها و فرهنگها جاری و پرفروش است.