در دوران باستان، غولها نقشی بسیار مهم و ترسناک در افسانههای پرشور ایران داشتند. این موجودات غولپیکر با قدرت و قدرت خارقالعاده خود، همواره بر داستانهای تازه از رزمها و غزوههای خود بسیاری از افراد را دلباخته میکردند.
یکی از جالینوس ترین سرگذشتهای باستانی که به یادگار مردم ایران جاودانه شده است، ماجراجویی قهرمانی با نام زهرهخوان را دنبال میکند. زهرهخوان، جوان شجاع و دلیری بود که به دلیل تلاش ورزیدن برای نجات سرزمینش، به یک افسانه درازمدت تبدیل شد.
در یک روز آفتابی و گرم، غولی وحشتناک به نام بلیموس از غار خود بیرون آمد و شهرها و روستاها را تحت حاکمیت خود قرار داد. هیاهو و وحشت از سلطنت بلیموس در سرزمین افسانهای بلندگو، باعث شد تا زهرهخوان، به شجاعت و قوا خود جلب نظر کند و تصمیم گیرد تا برای نجات مردم خود، با این غول ترسناک روبرو شود.
با تبر خود در دست، زهرهخوان به قلعه بلیموس رفت و با وی در نبرد بزرگی وارد شد. ترکیبی از شجاعت، استراتژی و نیروی طبیعی، زهرهخوان به مدت سه روز و سه شب با بلیموس درگیر بود و در نهایت با شکست بلیموس از شهرها و روستاها آزاد شد.
در پایان، با پیروزی زهرهخوان و پایان حکومت بلیموس، مردم با شادی و خوشحالی از رهایی خود تشکر کردند. این تجربه جذاب از جنگ و پیروزی، همیشه در کران قلبهای مردم ایران خواهد ماند و اقدامات شجاعانه یک قهرمان را به یادآور خواهند بود.
با ما در مرشدی همراه شوید، تا همیشه از داستانهای پر جذابی از گذشته خود مطلع شوید.
تصویر بالا تزئینی است