با ما در مرشدی همراه شوید
در دورانی که اسطورهها و افسانههای پارسی خدایی در دلهای ما زنده است، یک داستانسرای بزرگ به نام محمدتقی بهار، با قلمی پر از شعر و سرودههای آتشین، در جریانات سیاسی ایران به عنوان یک شاهکار ادبی ماندگار تجلی یافت. آثار او، همچون گلی که از بابل آمد، خاطرههای زمانی را بر زبان خویش آورد که هنوز در خاطر ما آفریده است.
در شعرهای بهار، مناظر زیبای ایران به تصویر کشیده میشوند؛ از کویرهای خشک و بیپایان تا کوهستانهای پوشیده از برف. او با وزن و سازههای زبانی خود، احساسات و افکار عمیقی را در دل مخاطبان بوجود میآورد. بهار به کمال زیبایی و زیبایی انسانی پی میبرد، از جشنهای مهیج تا درد و غمهای عاشقانه.
در یکی از شاهکارهای تاریخ ادبیات ایران، محمدتقی بهار تلاش کرد تا با تواناییهای خود، نقش مهمی را در جریانات سیاسی ایران ایفا کند. او با قلمی تند و شایسته، از ایدئولوژیها و نژادپرستیهای بیمغزی دفاع کرد، و آزادی و عدالت را به نقش بزرگی پوشاند.
در یک دیدهبانی عاشقانه و آزاد خود، بهار ما را به سوی غروب خورشید زندگی هدایت میکند؛ در آنجا تجربههایی از خرابههای باستانی تا باغهای شاداب ازادی روح و جان را نور میبخشد.
با ما در مرشدی همراه شوید، تا در غم و شادی، عشق و دشواریهای زندگی، به نظریهها و ایدههای انسان شناسی بهار گام بزنیم. تصویر بالا تزئینی است.