در دههی ۱۹۷۰ زندگی از این قبیل نمیشد. زن و شوهر برای دختر خود دانشگاهی انتخاب میکنند تا قبل از ازدواج مصمم شود. با این حال، اگر دختر پس از تحصیل ازدواج کند، پدر و مادر نباید به او کمک میکنند تا زناشویی خود را بسازد. اگر این اتفاق بیافتد، زن و شوهر باید به تنهایی به زندگی زناشویی خود ادامه دهند.
این داستان دربارهی یک زوج است که دخترشان به دانشگاه میرود. آنها بر این موضوع تقریباً متفق هستند. اما وقتی دختر اخیراً از دانشگاه فارغ التحصیل شد و به یک مرد علاقهمند شد، والدین باید با این موضوع مواجه شوند. آنها نمیتوانند ببخشند که دخترشان ازدواج کند و به خانه خود برگردد. اما آنها نمیتوانند او را همچنان به فقر و ناتوانی منتقل کنند.
این دوران زمانی از زندگی فقیر و گرسنه بود. زناشوییها غنیمت شناسی و پرخطر بودند. آنها باید برای سرپرستی از خرما و خمره زنان بیتوجه دیگر نیز مغازه خود را دوایید. ارزش های اجتماعی اشتباه و از راه غلط با استحکام تصمیم میگرفتند. این داستان حاکی از جهل و تهاجم فرهنگی است.
با ما در مرشدی همراه شوید. تصویر بالا تزئینی است.