در تاریخ 26 ژوئیه ، روزانه اسرائیل هراترز تیتر را اجرا کرد: “اسرائیل در جنگ: روز 659. منابع پزشکی غزه: حداقل 25 نفر در اثر آتش سوزی اسرائیل کشته شدند ، برخی در حالی که منتظر کمک بودند.” این تیتر کوتاه ، گریم نشان دهنده یک به روزرسانی روتین در مورد فاجعه ای است که در اخبار جهانی عادی شده است: هر روز تعداد کشته شدگان جدیدی را به همراه می آورد ، اما ساختار بحران بدون تغییر باقی می ماند – خطوط غذایی ، بمب گذاری های بیمارستان و وعده های مکرر “پیروزی نهایی” که هرگز وارد نمی شود. اگر اخبار غزه را دنبال کرده اید ، می دانید که این اعداد فقط شاخص های مرگ نیستند. آنها معیارهای یک سیاست محاسبه شده هستند: جنگی که به معنای پایان دادن نیست ، زیرا مأموریت آن پیروزی نظامی نیست بلکه بقای سیاسی و ادغام قدرت است.
از اکتبر سال 2023 ، دولت بنیامین نتانیاهو به سرعت فهمید که پایان دادن به جنگ به معنای پایان کار سیاسی وی است. رسوایی های فساد ، یک بحران مشروعیت ، تقسیمات عمیق اجتماعی از اعتراض به اصلاحات قضایی و یک ائتلاف شکننده با عناصر راست افراطی ، همه این بدان معنی بود که نتانیاهو بدون بحران دائمی نمی تواند در قدرت بماند. جنگ غزه همین کار را به او داد. هر بار که مذاکرات آتش بس در حال پیشرفت است ، جناح افراطی کابینه وی تهدید به فروپاشی دولت می کند. و هر بار ، نتانیاهو یا شرایط غیرقابل قبول را معرفی می کند یا حملات را برای منفجر کردن جدول مذاکره تشدید می کند. به عنوان ال پائیس توصیف این ، این الگویی از “مدیریت عمدی بحران برای بقای سیاسی” است ، بحرانی که هر روز زندگی هزاران غیرنظامی را ادعا می کند ، اما به عنوان اکسیژن سیاسی برای یک مرد عمل می کند.
این الگوی برای اسرائیل جدید نیست. طی دو دهه گذشته ، هر بار که نتانیاهو با یک بحران داخلی روبرو شده است ، یک فرد خارجی به نجات خود رسیده است. از جنگ غزه سال 2014 تا سال 2019 با ایران ، همیشه یک دشمن خارجی وجود دارد که به طور موقت افکار عمومی اسرائیل را متحد کند و از فساد و بی کفایتی در خانه منحرف شود. اما جنگ 2023-2025 متفاوت است: این طولانی ترین ، کشنده ترین و بی هدف ترین جنگ در تاریخ اسرائیل و فلسطین است ، که حتی مقامات امنیتی سابق اسرائیل اکنون “پرتگاه استراتژیک” می نامند. صدها ژنرال بازنشسته و روسای سابق موساد و شین شرط نامه های باز را امضا کرده اند از دولت های خارجی ، از جمله ایالات متحده ، برای مداخله و پایان دادن به جنگ استفاده می کند. آنها معتقدند که اسرائیل به سمت فروپاشی اخلاقی و نظامی می رود.
بخوانید: اسرائیل برای تماس با 430،000 مخزن برای اشغال غزه برنامه ریزی شده
اما این جنگ صرفاً محصول تصمیمات گرفته شده در تل آویو نیست. بدون حمایت بی قید و شرط از واشنگتن ، نمی توانست ادامه یابد. از نخستین روزها ، ایالات متحده نه تنها میلیارد ها نفر در کمک نظامی را تصویب کرد و بمب های بانکی و مهمات خوشه ای را نیز ارسال کرد ، بلکه هر قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل را نیز وتو کرد که حتی به آتش بس نیز اشاره داشت. گزارشی از موسسه کوئینسی نشان می دهد اینکه برخی از این نقل و انتقالات اسلحه بدون نظارت کنگره رخ داده است ، و مردم آمریکا را در تاریکی در مورد میزان واقعی تعهدات نظامی دولت آن به اسرائیل قرار می دهد. این حمایت کور اسرائیل را از فشار بین المللی محافظت کرده و چرخه خشونت را تحریک کرده است.
این سناریو برای آمریکایی ها ناآشنا نیست. از ویتنام گرفته تا عراق و افغانستان ، ایالات متحده بارها و بارها در جنگ ها بدون هیچ استراتژی خروج مشخص درگیر شده است ، جنگهایی که به جای عملیات نظامی محدود به پروژه های سیاسی داخلی تبدیل شده اند. مقایسه بین غزه و افغانستان به ویژه آموزنده است. در سال 2001 ، ایالات متحده با قول نابودی طالبان و ساختن یک کشور دموکراتیک وارد افغانستان شد. دو دهه و 2 تریلیون دلار بعد ، طالبان به قدرت بازگشتند و ارتش آمریكا در یك دیدنی تحقیرآمیز فرار كرد. اشتباه اساسی اعتماد کور به قدرت نظامی و عدم توانایی در تعریف اهداف سیاسی واقع گرایانه بود. اسرائیل امروز در همان مسیر است. هدف اعلام شده “از بین بردن حماس” نه ممکن است و نه به وضوح تعریف شده است. حماس فقط یک گروه مسلح نیست. این یک شبکه اجتماعی و سیاسی عمیقاً ریشه دار است. بمباران بی امان آن را پاک نمی کند. برعکس ، اسرائیل با کشتن هزاران غیرنظامی ، مشروعیت حماس و حمایت از مردم را تقویت می کند.
عوارض انسانی این سیاست ویران کننده است. در تابستان سال 2025 ، بیش از 60،000 فلسطینی کشته شده بودند – که تقریباً آنها زن و کودک بودند. صدها هزار نفر با قحطی روبرو می شوند و سازمان ملل متحد درباره “قحطی ساخته شده توسط انسان” هشدار داده است. اقتصاددان توصیف این وضعیت به عنوان “لکه بر وجدان اسرائیل”. اما این لکه نه تنها اخلاقی است بلکه استراتژیک است. هرچه جنگ طولانی تر ادامه یابد ، اسرائیل منزوی تر می شود و اعتبار آمریکا بیشتر در سراسر جهان عرب و حتی در اروپا فرو می رود.
در داخل اسرائیل ، جنگ به جای تولید امنیت ، شکستگی های اجتماعی را عمیق تر کرده است. اعتراضات خانواده های گروگان ، بحران در ارتش و کاهش مشارکت در مخزن نشانه ای از رشد فرسایش اجتماعی و نهادی است. هرچه جنگ طولانی تر شود ، ائتلاف راست افراطی تر می شود و جامعه قطبی تر اسرائیل رشد می کند. حتی در ایالات متحده ، حمایت از اسرائیل به طور فزاینده ای مورد اختلاف است. نظرسنجی ها نشان می دهد که اکثریت دموکرات ها و جوانان آمریکایی اکنون از پایان دادن به کمک های نظامی و اعمال فشار برای آتش بس حمایت می کنند. با این حال واشنگتن اسیر لابی های طرفدار اسرائیل است که هرگونه بحث در مورد کمک های مشروط را “خیانت به یک متحد” عنوان می کند. این شکاف در انتخابات سال 2024 ایالات متحده نقش داشته و به رادیکال سازی گفتمان سیاست خارجی در هر دو طرف کمک کرده است.
از نظر منطقه ای ، ادامه جنگ عواقب بسیار فراتر از نوار غزه دارد. هرچه درگیری طولانی تر شود ، مشروعیت بیشتری ایران و محور مقاومت آن برای اقدامات خود افزایش می یابد. حزب الله در لبنان ، حوثی ها در یمن و گروه های مسلح در عراق همه از جنگ غزه برای تقویت روایت خود استفاده کرده اند. در عین حال ، روسیه و چین از فرسایش اعتبار ایالات متحده برای گسترش نفوذ خود در خاورمیانه ، از معاملات اسلحه با عربستان سعودی و امارات متحده عربی گرفته تا مشارکتهای انرژی با ایران و حتی تماس های غیررسمی با حماس استفاده می کنند. به عبارت دیگر ، هرچه این جنگ طولانی تر ادامه یابد ، نه تنها امیدهای صلح بین اسرائیل و فلسطین را از بین می برد بلکه تعادل جهانی قدرت را از واشنگتن دور می کند.
نتانیاهو ممکن است این جنگ را برای بقای خود ضروری بدانیم ، اما هزینه آن بقا به طور فزاینده ای برای اسرائیل و ایالات متحده ناپایدار می شود. اسرائیل هر روز منزوی تر و آسیب پذیر تر می شود. ایالات متحده به طور فزاینده ای در جنایات جنگ به عنوان همدست دیده می شود. و فلسطینی ها عمیق تر به ناامیدی و رادیکال شدن رانده می شوند. این همان فرمولی است که جنگ های بی پایان آمریکا در افغانستان و عراق را به فاجعه تبدیل کرد: دشمنی که با هر بمبگذاری ، افق همیشه در حال پیروزی و میراث نابودی که نسل دوام خواهد داشت ، ضرب می شود.
اگر واشنگتن می خواهد این چرخه را بشکند ، باید سیاست خود را تغییر دهد: به کمک های نظامی بی قید و شرط پایان دهید ، فشار واقعی را برای آتش بس اعمال کنید و یک روند سیاسی را با محوریت حقوق فلسطین آغاز کنید. بدون چنین تغییر ، هراترز عناوین همچنان حساب می شوند: “اسرائیل در جنگ ، روز 700 … روز 800 …” و صف های کشنده برای کمک های غذایی همچنان به همان حقیقت می گوید – این جنگ نه برای امنیت بلکه برای سیاست ادامه می یابد. و همانطور که تجربه افغانستان نشان داد ، هیچ جنگی برای سیاست داخلی طراحی نشده است.
نظر: ژئوپلیتیک اشغال: پروژه اسرائیل برای تکه تکه کردن منطقه و از بین بردن امنیت جمعی در خاورمیانه
نظرات بیان شده در این مقاله متعلق به نویسنده است و لزوماً منعکس کننده سیاست تحریریه مانیتور خاورمیانه نیست.