جیا تقریباً یک قرن ، ایالات متحده درگیری عمیق و پیچیده در خاورمیانه را حفظ کرده است. آنچه به عنوان یک علاقه استراتژیک به نفت آغاز شد ، از آن زمان به شبکه ای از اتحادهای نظامی ، درگیری های سیاسی و قراردادهای دفاعی تبدیل شده است. با گذشت زمان ، نقش آمریکا در منطقه کمتر از ضرورت مستقیم و بیشتر در مورد حفظ نفوذ و حفظ اعتبار جهانی کمتر شد. با این حال ، امروز ، این رویکرد به طور فزاینده ای با نیازهای استراتژیک واشنگتن نادرست است.
علیرغم اجماع فزاینده بین تحلیلگران و بخش های نخبگان سیاسی ایالات متحده مبنی بر اینکه آمریکا باید تمرکز خود را به سمت هند و اقیانوس آرام محور کند ، بخش هایی از تأسیس امنیت ملی در تفکر منسوخ لنگر انداخته است. تعهدات میراث ، بی تحرکی نهادی و یک جهان بینی در دوران جنگ سرد همچنان به تصمیم گیری های سیاست ، اغلب با هزینه ضررهای استراتژیک بلند مدت ادامه می دهد.
وقت آن است که خاورمیانه را رها کنیم و به جایی که چالش واقعی در آن نهفته است ، محور باشد
علیرغم افزایش اجماع در بین کارشناسان و مردم ، بخش هایی از تأسیس سیاست خارجی ایالات متحده به یک جهان بینی محور خاورمیانه که متعلق به دوران جنگ سرد است ، متصل می شوند. این فرض که آمریکا همیشه باید نقش مستقیم و سنگین در منطقه ایفا کند-حتی با عدم رعایت استراتژیک آن در روز آشکارتر می شود.
غرایز سیاست خارجی رئیس جمهور پیشین دونالد ترامپ ، گرچه قطبی کننده بود ، اما به یک حقیقت کلیدی استراتژیک اشاره کرد: ایالات متحده باید خود را از خواسته های بی پایان خاورمیانه دور کند تا بر مسابقه ژئوپلیتیکی تعیین کننده زمان ما و مقابله با چین تمرکز کند. در راستای این تفکر ، تام باراک ، که توسط ترامپ به عنوان سفیر Türkiye و فرستاده ویژه سوریه منصوب شد ، یک رویکرد عملی را تجسم داد. مأموریت وی گسترش نفوذ آمریکا در منطقه نبود بلکه تثبیت لوانت به اندازه کافی بود تا واشنگتن بتواند به سمت شرق حرکت کند.
با این حال ، بسیاری از نخبگان سیاست در واشنگتن همچنان از نظر شکل گرفته تا دهه 1970 فکر می کنند-زمان شوک های نفتی ، نفوذ اتحاد جماهیر شوروی و جنگهای عرب و اسرائیل. آنها تلاش می کنند تا بپذیرند که خاورمیانه امروز ، در حالی که هنوز بی ثبات است ، دیگر مقیاس درگیری آمریکایی ها را که قبلاً انجام داده است ، ضمانت نمی کند. ایالات متحده دارای شرکای منطقه ای ، Türkiye ، اسرائیل و کشورهای خلیج فارس است که قادر به مدیریت مسائل امنیتی محلی بدون نظارت مداوم در آمریکا هستند.
مهمتر از همه ، چین در خاورمیانه نیست. میدان های نبرد واقعی برای نفوذ در آفریقا ، آمریکای لاتین ، آسیای میانه و از نظر انتقادی ترین اقیانوس آرام است. پکن در حال ساخت بنادر ، امضای معاملات تجاری و تعبیه نفوذ آن از طریق پروژه های گسترده زیرساخت تحت ابتکار کمربند و جاده است. پهنای باند واشنگتن محدود است و هر استقرار غیر ضروری یا حواس پرتی دیپلماتیک در خاورمیانه به هزینه رقابت در جایی که در واقع اهمیت دارد ، می آید.
همچنین یک لحظه نادر از همگرایی دو حزب در افکار عمومی وجود دارد: آمریکایی ها از درگیری های پرهزینه در منطقه ای خسته شده اند که دیگر در خدمت منافع اصلی ملی نیست. اشتهای محدودیت واقعی و در حال رشد است.
ایالات متحده در خاورمیانه به یک ردپای لاغر و باهوش تر نیاز دارد. روسیه که مشغول جنگ خود با اوکراین بود ، قبلاً خود را نیز تنظیم کرد. وقت آن است که به اینرسی پایان دهیم که ناشی از درک منسوخ تهدید و قاطعانه به جایی که آینده در آن نوشته شده است: هند و اقیانوس آرام.

نمایی از پالایشگاه نفتی در ایران ، که در 13 ژوئن 2025 به آن دسترسی پیدا کرد. (عکس AA)
از وابستگی نفت تا اهرم نفت
انگیزه اصلی حضور آمریکا در خاورمیانه تا حد زیادی مربوط به انرژی بود. در سال 1938 ، شرکت های آمریکایی در عربستان سعودی به نفت زدند و تا سال 1945 ، ایالات متحده اولین پایگاه نظامی خود را در منطقه تأسیس کرده بود. برای ده ها سال ، دسترسی به نفت مقرون به صرفه خاورمیانه برای ایالات متحده و اقتصاد جهانی ضروری بود.
اما این فرض دیگر وجود ندارد. از سال 2022 ، ایالات متحده بزرگترین تولید کننده نفت در جهان بود که حتی عربستان سعودی نیز پیشی گرفت. اکنون آمریکا از نظر عملکردی مستقل از انرژی است. با این وجود ، نفت یک عامل استراتژیک است – نه به این دلیل که ایالات متحده مستقیماً به آن احتیاج دارد ، بلکه به این دلیل که دیگران این کار را می کنند. تضمین دسترسی به متفقین و محدود کردن دسترسی به رقبا مانند چین ، همچنان رویکرد واشنگتن را شکل می دهد. این دیگر مربوط به امنیت انرژی نیست. این در مورد اهرم انرژی است.
ایالات متحده اکنون به اندازه کافی اهرم دارد تا فقط با همکاری در روابط قوی با متحدین خود ، هر هدف را تسهیل کند. واشنگتن متمرکز تر و استراتژیک تر برای دستیابی به این هدف ، پیام بهتری را ارائه می دهد.

رئیس جمهور آمریكا دونالد ترامپ (L) در سفر رسمی به ابوظبی ، امارات متحده عربی ، به عنوان بخشی از مرحله سوم تور خاورمیانه خود ، در 15 مه 2025 با رئیس جمهور امارات متحده عربی با رئیس جمهور امارات متحده عربی دیدار می كند. (عکس AA)
تجارت اسلحه: پول ، نفوذ و کنترل
یکی دیگر از ستون های مهم درگیری ایالات متحده ، تجارت اسلحه است. در سال 2023 ، فروش نظامی خارجی ایالات متحده به رکورد 238 میلیارد دلار رسید که بیش از 40 ٪ از کل جهانی است. خاورمیانه یک بازار کلیدی است. اما این معاملات صرفاً معامله ای نیستند. آنها سازهای سیاسی هستند. ایالات متحده با مسلح کردن شرکای خود ، وابستگی های امنیتی را تقویت کرده و اهرم خود را تقویت می کند.
کشورهایی مانند عربستان سعودی ، امارات متحده عربی و مصر به تجهیزات نظامی آمریکا بسیار متکی هستند که آنها را از نزدیک با ساختارهای دفاع و دیپلماتیک ایالات متحده وصل می کند. اسرائیل ، نزدیکترین متحد منطقه ای واشنگتن ، بزرگترین دریافت کننده تجمعی کمک های خارجی ایالات متحده از زمان جنگ جهانی دوم است که بیشتر آنها برای خرید سلاح های آمریکایی اختصاص یافته است.
این روابط فراتر از اقتصاد است. آنها به واشنگتن کمک می کنند تا بدون نیاز به حضور در نیروهای دائمی ، قدرت را به قدرت برساند و اطمینان حاصل کند که پیمانکاران دفاعی آمریکا و پشتیبانان سیاسی آنها تأثیرگذار هستند.
از آنجا که آخرین بازدید از تور خلیج فارس ترامپ این مسئله را آشکار می کند ، آمریکا نیازی به حضور جسمی و نه برای نشان دادن عضلات برای افزایش این تأثیر ندارد ، اما دیپلماسی و درگیری های معنی دار با هر قسمت.
اتحادهای قدیمی ، واقعیت های جدید
اتحادهای ایالات متحده در منطقه روان بوده است. برخی ریشه در ترتیبات رسمی مانند عضویت ناتو ترکیه دارند. برخی دیگر ، مانند همکاری با عربستان سعودی ، عملی تر و معامله گر هستند.
شاید ماندگارترین اتحاد با اسرائیل باشد. از زمان تأسیس در سال 1948 ، ایالات متحده حمایت بی نظیر فراتر از کمک های نظامی ارائه داده است.
اما روابط دیگر با گذشت زمان به طرز چشمگیری تغییر کرده است. در اواسط قرن بیستم ، ایران متحد مرکزی ایالات متحده در منطقه بود. این پس از انقلاب 1979 تغییر کرد ، که ایران را به یک رقیب پیشرو در نفوذ منطقه ای ایالات متحده تبدیل کرد. حمایت واشنگتن از کودتای سال 1953 که دولت منتخب ایران را برکنار کرد ، همچنان به شکل هویت سیاسی ایران و احساسات ضد آمریکایی می پردازد.
این اتحادهای در حال تحول بر تنش اصلی تأکید می کنند: شرکای آمریکایی در منطقه اغلب منافع واگرا دارند و تلاش های واشنگتن برای تعادل آنها به طور مکرر عواقب ناخواسته ایجاد می کند.
نگرش و رویکرد غیر مداخله گرا “بدون کشور” رئیس جمهور ترامپ ، آن را به خوبی منعکس می کند.

سربازان ارتش آمریكا برای سوار شدن به هواپیما برای شروع سفر خود به خانه از عراق از پایگاه هوایی الا آسد غرب پایتخت بغداد ، در تاریخ 1 نوامبر 2011 ، صف می روند. (عکس AFP)
جنگ عراق و پس لرزه های آن
هیچ مداخله مدرن ایالات متحده تأثیر ماندگاری بیشتری بر خاورمیانه نسبت به حمله 2003 به عراق نداشته است. این جنگ به عنوان مأموریتی برای از بین بردن سلاح های کشتار جمعی و مبارزه با تروریسم ، در نهایت منطقه را بی ثبات کرد و اعتبار آمریکا را زیر پا گذاشت.
هیچ WMD وجود نداشت. القاعده ، مرتکب اصلی حملات یازده سپتامبر ، هیچ حضور عملیاتی در عراق نداشت. با این حال ، جنگ پیش رفت و سالها شورش ، خشونت فرقه ای و ظهور نهایی داعش را برانگیخت. اشغال ایالات متحده در اوج خود تقریباً 250،000 سرباز آمریکایی مستقر شدند. و در حالی که ایالات متحده در سال 2011 رسماً عقب نشینی کرد ، بی ثباتی فقط در سه سال بعد آن را به عقب برگرداند.
جنگ عراق به پرستیژ ایالات متحده آسیب رساند ، محدودیت های قدرت نظامی را در معرض دید خود قرار داد و به تغییر افکار عمومی محکم در برابر مداخلات در مقیاس بزرگ کمک کرد. مطالعه حالا نشان دهید که برنده واقعی و تنها جنگ به ایران تبدیل شده است.
جنگ از راه دور و حضور دائمی
با وجود دفع عراق ، ایالات متحده هرگز از خاورمیانه کاملاً جدا نشده است. امروز ، ردپای آن متفاوت به نظر می رسد: تعداد کمتر نیروهای زمینی ، حملات هواپیماهای بدون سرنشین بیشتر ، اشتراک اطلاعات و پایگاه های پیش رو. اولویت برای جنگ از راه دور است و بدون قرار دادن چکمه روی زمین ، نیرو را پیش بینی می کند.
با این وجود ، آمریکا حضور گسترده ای در سراسر منطقه دارد. از بحرین گرفته تا قطر تا سوریه ، سربازان آمریکایی از مأموریت های ضد تروریسم ، خطوط حمل و نقل ایمن پشتیبانی می کنند و به متحدین اطمینان می دهند. هنگامی که مبارزان حوثی ها در یمن خطوط حمل و نقل دریای سرخ را در طی درگیری اسرائیل-گازا هدف قرار دادند ، این قدرت دریایی ایالات متحده بود که پاسخ داد.
این حضور ماندگار سؤالات دشوار را ایجاد می کند. آیا تنها حزب مسئول ایالات متحده برای حمایت از تجارت جهانی است یا به سادگی پلیس یک منطقه توسط بازیکنان منطقه ای با پشتیبانی دیپلماتیک آمریکایی آسانتر است؟
تمرکز استراتژیک نادرست
مشکل اصلی رانش استراتژیک است. در حالی که کاخ سفید به طور فزاینده ای بر رقابت با چین و ثبات در هند و اقیانوس آرام تأکید می کند ، خاورمیانه همچنان به مصرف پهنای باند ، منابع و توجه ادامه می دهد. بخش اعظم این امر به دلیل عادت ، مقاومت نهادی و احتیاط سیاسی است.
بخش هایی از تأسیس سیاست خارجی ایالات متحده هنوز تحت فرضیاتی که در طول جنگ سرد و دوره پس از 9/11 انجام می شود ، عمل می کنند ، فرضیاتی که دیگر منعکس کننده واقعیت های منطقه ای نیست. قدرتهای نوظهور ، از روسیه به چین وارد میدان شده اند. بازیگران محلی برنامه های خود را تدوین کرده اند. با این حال ، رویکرد واشنگتن با وجود بالاترین تلاش ها ، نمی تواند سازگار شود.