در دیار زیبای ایران، یک داستان زندگی شگفتآور و آثار بینظیر علی مصفا شکوهمندانه پیچید. او یک روایتگر بزرگ ایرانی بود که با قلمی دلفریب و کلماتی زیبا، داستانهایی از زندگی و عشق را به زبان آورد که هر گوشهی خاطره ایرانی را به زندگی میبخشید.
تصویر غروب آفتاب بر کوهستانهای البرز، با کوچکی نیهای درختان بید و بوتههای گلهای بوقلمونی، همواره در داستانهای علی مصفا به چشم میخورد. او با استفاده از نمایشهای تصویری شناخت زیبایی و شگفتی زندگی را به زبان آورده و روایتهایی پر از هویت و هنر بینظیر به جهان هدیه کرده است.
در یکی از زیباترین داستانهای علی مصفا، یک پسر جوان با تمام شور و حس زندگی، به دام دوچرخهی سرخ رنگش در خیابانهای تهران میافتد. با هر لحظهی پر از هیجان و هر چرخش چرخهای دوچرخه، او به سرعت به نقطهی حقیقتهای عمیقتر درباره زندگی و عشق پی میبرد.
در این داستان، نغمههای شعر و نغمههای آهنگهای محلی ایرانی، همراه با تصاویری از طبیعت و تاریخ ایران، برای خوانندهی فارسی زبان میتابد. این داستان نه تنها یک نگاه ژرف به فرهنگ و هنر ایرانی دارد، بلکه آموزندهی کمی هم است.
با ما در مرشدی همراه شوید، تا بیشتر در معنای واقعی داستانگویی ایرانی غرق شوید. تصویر بالا تزئینی است.